رمضان نام یکى از ماه هاى قمرى و تنها ماه قمرى است که نامش در قرآن آمده است و یکى از چهار ماهى است که خداوند متعال جنگ را در آن حرام کرده است.(مگر جنبه دفاع داشته باشد.)
در این ماه کتاب هاى آسمانى قرآن کریم، انجیل، تورات، صحف و زبور نازل شده است. [3]
این ماه در روایات اسلامى ماه خدا و میهمانى امت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خوانده شده و خداوند متعال از بندگان خود در این ماه در نهایت کرامت و مهربانى پذیرایى مى کند; پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است، [4] هر کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگى و عطش دردناک روز قیامت امان دهد.» [5]
این ماه، در میان مسلمانان از احترام، اهمیت و جایگاه ویژه اى برخوردار و ماه سلوک روحى آنان است و مؤمنان با مقدمه سازى و فراهم کردن زمینه هاى معنوى در ماه هاى رجب و شعبان هر سال خود را براى ورود به این ماه شریف و پربرکت آماده مى کنند، و با حلول این ماه با شور و اشتیاق و دادن اطعام و افطارى به نیازمندان، شب زنده دارى و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار، دادن صدقه، روزه دارى و... روح و جان خود را از سرچشمه فیض الهى سیراب مى کنند.
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) درباره ماه رمضان مى فرماید: «اى مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به شما روى آورد، ماهى که نزد خدا از همه ماه ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب هایش بر همه شب ها و ساعاتش بر همه ساعات برتر است، ماهى است که شما در آن به میهمانى خدا دعوت شده و مورد لطف او قرار گرفته اید، نفس هاى شما در آن تسبیح و خوابتان در آن عبادات، عملتان در آن مقبول و دعایتان در آن مستجاب است.... بهترین ساعاتى است که خداوند به بندگانش نظر رحمت مى کند... .» [7]
انسان افزون بر جنبه مادى و جسمى، داراى بُعد معنوى و روحى هم هست و هر کدام در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه هاى ویژه را نیاز دارند، یکى از برنامه ها براى تقویت و رشد بُعد معنوى، تقوا و پرهیزگارى است; یعنى اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوى رشد و پرورش دهد و به طهارت و کمال مطلوب برسد، باید هواى نفس خود را مهار کند و موانع رشد را یکى پس از دیگرى بر دارد و خود را سرگرم لذت ها و شهوات جسمى نکند. یکى از اعمالى که در این راستا مؤثر و مفید است روزه دارى است، قرآن کریم مى فرماید: «... اى افرادى که ایمان آورده اید! روز بر شما نوشته شد، همان گونه که بر پیشینیان از شما نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.» [10]
25 . وسائل الشیعه، همان، ج 10، ص 354.
26 . وسائل الشیعه، همان، ج 6، ص 203.
27 . الکافى، همان، ج 4، ص 87.
28 . الصحیفة السجادیة، امام سجاد(علیه السلام) ص 186، دفتر نشر الهادى، قم.
29 . براى آگاهى بیشتر ر.ک: میزان الحکمة، همان، ص 3215.
تدبر در آیات قرآن داراى چنان آثار ژرف و گسترده اى است که چیزى نمى تواند جاى گزین آن شود. مهم ترین این آثار، از بین بردن جهل و نادانى در ابعاد گوناگون زندگى فردى و اجتماعى انسان هاست. توضیح آن که بیشتر آدمیان در اثر انس شدید به مظاهر گوناگون زندگى دنیوى که براى همگان قابل احساس است و به سبب نداشتن ارتباط مستقیم با حقایق الهى و امور اخروى، از درک حقایق جهان دور افتاده، گاهى خرافات بى پایه و اساس را حقیقت مى پندارند و گاهى واقعیت ها را از افسانه ها و خرافات به شمار مى آورند. پى آمد این نادانى تأسف بار، مبتلا شدن افراد انسانى به بیمارى هاى غیر قابل علاج روحى و مبتلا شدن جوامع انسانى به ذلّت و عقب ماندگى و اسیر شدن در دام دولت هاى مستکبر و سلطه جو و خوردن فریب نقشه هاى شیطانى آنان است. قرآن کریم با بیان مهم ترین حقایقى که انسان ها در راه رسیدن به سعادت فردى و اجتماعى خود بدان نیاز دارند و با جداسازى دقیق اوهام و خیالات از حقایق، به مبارزه با این خصلت خطرناک پرداخته است. براى روشن تر شدن مطلب به ذکر دو مثال مى پردازیم.
1. بیشتر انسان ها، زیادى اموال و فرزندان و بهره مندى از مقام هاى دنیوى را مایه سعادت حقیقى مى پندارند و نیز چنین تصور مى کنند که تنها راه به دست آوردن روزىِ بیشتر، فراهم بودن اسباب ظاهرى و شناخته شده آن است. این دو گمان باطل موجب مى گردند انسان ها به ناهنجارهاى اخلاقى متعددى دچار شده و جامعه از اعتدال لازم خارج گردد زیرا هر شخصى تلاش مى کند با تملّق و چاپلوسى و دروغ و دادن رشوه، نزد صاحبان ثروت و مقام داراى منزلتى شده و خود به پست و مقامى نائل گردد و با غیبت و تهمت، رقیب را از صحنه خارج سازد و با خوردن حق مظلومان و گرفتن رشوه، به جمع آورى ثروت مشغول گردد. ناگفته پیداست که رواج چنین امورى، جامعه را دچار چه بحران عظیمى خواهد کرد. تدبر در آیات قرآن کریم، از همان ابتدا راه شکل گیرى این ناهنجارها را سدّ مى کند زیرا به انسان مى آموزد که اولاً سعادت واقعى در ایمان به خدا و عبادت الهى و رعایت تقواست «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ...» [9 ]نه بهره مندى از اموال و مقامات و لذائذ دنیوى «إِنَّمَآ أَمْوَ لُکُمْ وَ أَوْلَـدُکُمْ فِتْنَةٌ» [10] و ثانیاً روزىِ هر شخصى به دست خدا بوده و خداوند خود با حکمت خویش به هر کس به اندازه مصلحت وى اعطا مى کند و هیچ امرى نمى توند آن چه را که خداوند تقدیر کرده تغییر دهد. «أَوَ لَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَآءُ وَ یَقْدِرُ» [11] و تلاش انسان ها براى بدست آوردن روزى نیز در طول اراده الهى داراى اثر است نه در عرض آن و تنها پس از اجازه خداوند مى تواند مؤثر باشد.
2. بسیارى از دولت هاى جهان، با دیدن شوکت ظاهرى و امکانات نظامى و اقتصادى کشورهاى مستکبرى مانند آمریکا، صهیونیست و انگلیس، چشم حقیقت بین خود را از دست داده و چنین مى پندارند که دولت هاى سلطه جو، داراى قدرت مطلق بوده و کسى را یاراى مقاومت در برابر آنان نیست. نتیجه این تصور نادرست آن است که برخى از کشورهاى اسلامى بر خلاف فرمان الهى [12] با ذلّت در برابر قدرت هاى استعمارگر زانو زده و به آنان اجازه مى دهند به مال و جان و ناموس مسلمانان تعدى کنند. در حالى که براساس تعالیم نورانى قرآن، قدرت مطلق از آن خداى متعال است [13] و اگر مسلمانان با یکدیگر متحد بوده و اختلافات را کنار بگذارند [14 ]و با همدلى و توکل بر خدا با دشمنان اسلام مبارزه کنند، خداوند آنان را یارى کرده و بر دشمنانشان پیروز مى کند.«قَـتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ» [15] قرآن کریم با ذکر نمونه هاى عینى در این زمینه مانند جنگ بدر که در آن مسلمانان با وجود آن که هم تعداد آنان و هم تجهیزاتشان کمتر از دشمنانشان بود، در عین حال با یارى خدا بر دشمن پیروز شدند; [16] این عقیده را در قلوب مؤمنان هر چه بیشتر راسخ مى سازد. نکته در خور توجه و در عین حال عجیب آن است که با وجود آن که تدبر در قرآن اهمیت ویژه اى داشته و در آیات الهى و روایات نقل شده از پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) بر آن تأکید بسیارى شده، متأسفانه جوامع اسلامى آن گونه که بایسته است به این امر نمى پردازند.
بسیارى از مسلمانان به طور کلى با قرآن رابطه اى نداشته، از آن بیگانه اند و کسانى که با قرآن مأنوسند نیز غالباً به فراگیرى قرائت، تجوید و صوت و لحن اکتفا کرده یا در گامى بالاتر به حفظ قرآن مى پردازند و یا در نهایت با معانى و مفاهیم قرآن در حدى سطحى آشنا مى شوند و بدین ترتیب خود را از برکات بى شمار تدبر در قرآن که مقدمه اى براى عمل به آن نیز هست محروم مى سازند. به همین دلیل است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در قیامت از این که امت وى قرآن را ترک کرده و موجب مهجوریت آن شده اند به خداوند شکایت مى کند. «وَقَالَ الرَّسُولُ یَـرَبِّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُواْ هَـذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا» [17]
به امید روزى که با تدبر کافى در آیات هدایتگر قرآن، خود و جامعه خویش را از بیمارى کشنده نادانى نجات داده و بتوانیم حجاب ضخیم ناشى از دوستى دنیا را از رخ حقیقت کنار زده و حقایق هستى را آن گونه که هستند مشاهده کنیم.
4 . انعام/ 6، 92 و 155; انبیاء/ 21، 50; سوره ص / 38، 29.
5 . المیزان، عربى، مؤسسه اعلمى، بیروت، ج 5، ص 255.
6 . نحل/ 16، 44.
7 . یوسف/ 12، 2.
8 . سوره ص / 38، 29.
9 . مؤمنون/ 23، 1 و 2 و نیز حج/ 22، 77 ; بقره/ 2، 189 ; آل عمران/ 3، 130.
10 . تغابن/ 64، 15 و نیز انفال/ 8، 28; آل عمران/ 3، 10و 116; انعام/ 6، 32.
11 . زمر/ 39، 52.
12 . مائده/ 5، 51; ممتحنه/ 60، 13 ; نساء/ 4، 141.
13 . انفال/ 8، 41.
14 . آل عمران/ 3، 103.
15 . توبه/ 9، 14 و نیز محمد/ 47، 7 ; حج/ 22، 38 و 39.
16 . آل عمران/ 3، 123.
17 . فرقان/ 25، 30.
سبا/ [1]6.
[2] . بقره/ 85.
[3] . بقره/ 87.
[4] . آل عمران/ 21.
[5] . نساء/ 139ـ138.
[6] . «... یَهْدی الَی الرُشْدِ...» (جن/ 3)، «... قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ...». (بقره/ 256)
[7] . « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها » (شمس/ 9)، «... وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ...» (فتح/ 29): در آیة سوره شمس، انسان تشبیه به بذر در زمین و در سورة فتح، امت اسلامی به دانه و گیاه سربرآورده از خاک مانند گشته است که در حرکتش به قوّت و سِتبری و استحکام میرسد.
[8] . «أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ» (یس/ 61) به همین مضمون (مریم/ 36؛ آل عمران/51؛ زخرف/ 64)
[9] . در سورة ذاریات هدف، بندگی، و در سورة طلاق هدف آگاهی بر قدرت و علم نامحدود الهی عنوان شده است که اشاره به اتصاف انسان به علم و قدرت الهی دارد: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ... لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً». (طلاق/ 12)
نقش و اهمیّت قرآن کریم در زندگی بشر
قرآن کریم در برگیرندة هدایت و سعادت انساندر دنیا و آخرت میباشد و در تمام مراحل زندگی رهبر و راهنمای انسان به سوی کمال است. «این قرآن به راهی هدایت میکند که مستقیمترین راههاست...»[1] کسانی که با قرآن مأنوسند به کمک قران حق را از باطل تشخیص میدهند.[2]
قرآن کریم، انسان را به زندگی کردن با معیارها و ارزشهای انسانی و اسلام دعوت میکند، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «هر کس قرآن را پیش روی خود قرار داد، رهبر و پیشوای او به بهشت خواهد بود وهر کس آن را به پشت سر افکند طرد کننده و سوق دهنده او به سوی جهنم خواهد بود».[3]
قرآن مجید عامل صعود به سوی بهشت،[4] مایه خرمی دلها،[5] دریای بیکران معرفت[6] و یگانه عامل توانگری است.[7] که عامل اصلی هدایتگر و تربیت کننده افراد و جوامع بشری به سوی کمال و نیل به ارزشهای اخلاقی و انسانی است.
درباره ارتباط وانس با قرآن کریم، لازم است چند نکته مورد توجه قرار گیرد:
الف. چگونه میتوان با قرآن مجید انس پیدا کرد؟
برای بهرهمندی و اُنس با قرآن باید مراحلی را طی کرد از جمله:
1. یادگیری قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «خیارکم من تعلم القرآن وعلّمه؛[8] بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و آن را به دیگران نیز یاد دهد».
2. قرائت قرآن؛ حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه ودمه و جعله الله مع السفرة الکرام البررة...؛[9] کسی که قرآن بخواند، درحالی که جوان مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط شده و با فرشتگان بزرگوار و نیکو صفت همنشین میشود».
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن...»؛[10] خانههای خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید».
تلاوت قرآن نیز خود دارای آدابی است از جمله: الف. مسواک زدن، پیامبر گرامی میفرماید: «نظفوا طریق القرآن قیل یا رسول الله و ما طریق القرآن قال افواهکم قیل بماذا قال بالسواک؛[11] راه قرآن را پاکیزه نگه دارید. عرض شد یا رسول الله! راه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهایتان. عرض شد: چگونه؟! فرمود: بوسیله مسواک کردن».
ب. وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن؛ «لا یسمه الا المطهرون؛[12] جز پاکان بر آن دست نزنند».
ج. پناه بردن به خداوند متعال پیش از قرائت قرآن؛ «فاذا قرأت القرآن فاستغذ بالله من الشیطان الرجیم؛ وقتی که قرآن میخوانی از (شرّ) شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر».
د. قرائت قرآن با صدای خوش و دلنشین؛ پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «لکل شیء حلیة و حلیة القرآن الصوت الحسن؛[13] برای چیزی زیبایی و زینتی است و زینت قرآن صوت نیکو میباشد».
ه. قرائت قرآن همراه با خشوع؛ «الم یأن للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق...؛[14] آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آن چه از حق نازل شده خاشع گردد...»
و. قرائت همراه با حزن و اندوه؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأ نموه فابکوا فان لم تبکوا فتباکوا»[15] براستی قرآن همراه با حزن نازل شده است، بنابراین، هنگامی که قرآن میخوانید گریه کنید و اگر گریه نکردید حالت گریه را به خود بگیرید».
ز. تلاوت قرآن با ترتیل و شمرده؛ «ورتل القرآن ترتیلا؛[16] قرآن را با دقت و تأنی بخوان».
3. تدبر در قرآن؛ قاری قرآن باید با توجه به معانی قرآن، آن راتلاوت کند و در آیات تفکر و اندیشه نماید و از آنها پند گیرد، چنان که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «(پرهیزکاران) در شب به پا خواسته و قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت میکنند، جان خویش را با آن محزون میسازند و دوای درد خود را از آن میگیرند هرگاه به آیهای برسند که در آن تشویق باشد، با علاقه و امید به آن روی میآورند و روح و جانشان با شوق بسیار در آن ذخیره میشود و آن را همواره الگوی خود میسازند و هرگاه به آیهای برسند که در آن بیم باشد، گوشهای دل خود را برای شنیدن آن باز میکنند و صداهای ناله و برخورد زبانههای آتش در گوششان طنین انداز است»[17].
4. عمل به قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «ربّ تال للقرآن و القرآن یلعنه؛[18] چه بسیار کسانی که قرآن را تلاوت میکنند، در حالی که قرآن بر آنها لعن و نفرین میفرستد».
5. حفظ قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «لا یعذب الله قلبا وعی القرآن؛[19] خداوند قلبی را که ظرف قرآن باشد، عذاب نمیکند».
بنابراین، برای مأنوس شدن با قرآن، داشتن برنامهای منظم و روزانه برای قرائت و عمل به موارد و عوامل مذکور لازم است.
ب. چرا قرآن کریم در بین ما مهجور است؟
مهجوریت قرآن و فاصله گرفتن مردم به خصوص مسلمانان از مفاهیم و معارف قرآن علتهای متعددی دارد از جمله:
1. تلاش و توطئه شیاطین جنی و انسی باعث شده که مردم از مفاهیم و معارف بلند قرآن مجید فاصله گرفته و در دام شیطانهای وسوسهگر گرفتار آیند و با آموزههای قرآن کریم بیگانه شوند و قرآن در میان آنها به خصوص مسلمانان مهجور بماند، قرآن کریم میفرماید: «و قال الرسول! یارب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا؛[20] و پیامبر (خدا) گفت: «پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند (و از آن دوری جستند)».
2. فراموش کردن مفاهیم و معارف قرآن کریم وغفلت از آنها، باعث شده که مردم به دستورها و پیامهای راهگشا و هدایتگر این کتاب مقدس توجه نکنند و فرهنگ قرآن در میان مردم به دست فراموشی سپرده شود بسیاری از مردم به جای عمل به قرآن، تنها آن را به عنوان یک کتاب مقدس یا به قصد ثواب آن را تلاوت میکنند و یا در مراسم ختم مردهگان آن را قرائت نموده و یا در کنار سفره عقد و یا دریاچهای سبز بر روی طاقچه از آن نگهداری میکنند!! در حالی که قرآن کریم برای هدایت و تربیت انسانها نازل شده و مردم باید با عمل به دستورها و فرمانهای آن، برای رسیدن به کمال و نزدیک شدن به خداوند را بپیمایند و در آیات آن تدبر و تفکر کنند ودر زندگی آنها را بکار گیرند و پیاده کنند؛ «... و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛[21]... و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آن چه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی، شاید اندیشه کنند».
3. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ درباره مهجوریت قرآن کریم میفرماید: «... حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش میکنند، پس در آن روزقرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور میگردند و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند، ولی گویا حضور ندارند، با مردمند ولی از آنها بریدهاند؛ زیرا گمراهی و هدایت هرگز هماهنگ نشوند، گر چه کنار یکدیگر قرار گیرند، مردم در آن روز، درجدایی و تفرقه هم داستان، و در اتحاد و یگانگی پراکندهاند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند...».[22]
علی امیرخانی
جایگاه ایمان در مبادی رفتار
1. تأثیر ایمان بر نفس و قوای آن
ایمان شناخت و معرفتی ویژه به همراه دارد و از این طریق، بر نخستین مرحله بروز رفتار آگاهانه ـ یعنی شناخت نفسانی ـ تأثیر می گذارد. بر اساس فرمول (شناخت، شوق، اراده و قوّه عمل)، شوق و گرایش انسان ـ برای به دست آوردن نوعی لذت یا دوری از رنج و المی که به طور طبیعی، غریزی و فطری در نفس وجود دارد ـ تحت تأثیر این بینش بیدار می شود. این انگیزه و گرایش در صورتی که تقویت شود، اراده و عزم در نفس انسان شدت یافته، به دنبال آن رفتار بروز می نماید. به تعبیر دیگر، نفس انسان ـ و به تعبیر قرآن کریم «قلب» ـ است که جایگاه بینش ها و گرایش های آدمی است و در حقیقت، ایمان، که پیوند این بینش و گرایش است، در نفس انسان ـ که زیربنای همه قوا و رفتارهای انسان است ـ قرار می گیرد و از آنجا رفتارهای مناسب را رهبری می کند.
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
اشاره
مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری دربارة علم جدید، دین، خدا و جهان طبیعت، نشان میدهد که در نظر او علم و دین نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی بلکه در تعامل با یکدیگرند. آن هم از آنرو که وی معتقد است قرآن برخلاف تصور رایج عمده تکیهاش نه بر نظرورزی و توجه به امور انتزاعی و ذهنی بلکه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراین علوم جدید ـ که با تکیه بر خرد استقرایی شکل گرفتهاند ـ هیچ تعارضی با روح تعالیم قرآنی و اسلامی ندارند و حتی جالب توجه اینکه از تعالیم قرآن بهره بردهاند. از جانب دیگر اقبال لاهوری، واقعیت را یک کل تصور مینماید که دارای سطوح و ابعاد مختلف و متعددی است که هر یک از علم و دین با روشهای خاص خویش میتوانند ابعادی از این واقعیت کل را معلوم و آشکار سازند. بنابراین لازمه ارائه تفسیری جامع از واقعیت، تعامل علم و دین با یکدیگر است.
آیا علم و فلسفه از دین جداست و به آن احتیاجی ندارد؟
نظریه جدایی علم و فلسفه از دین مربوط به قرن نوزدهم و بیستم با هدف شعلهور شدن آتش مشاجره و نزاع میان مردم، کسب شهرت اجتماعی و سوء استفاده از پدیده نوگرایی و بعضا کسب حقیقت صورت گرفته است. اساسا شیوع تضاد علم و دین در مغرب زمین در نتیجه برخورد ارباب کلیسا با علم به وجود آمده است در حالی که دانشمندان غربی اعترافاتی در مورد هماهنگی علم و دین داشتهاند و از سوی دیگر گفتهاند علم به طور جدی مدیون دین مقدس اسلام است. نویسنده با تعاریفی جامع در باره مفاهیم علم، فلسفه، حیات معقول و دین به اثبات اتحاد و هماهنگی بین آنها پرداخته و علم و دین و فلسفه (بمعنی حکمت) را سه رکن اصلی حیات معقول شمرده و هیچ گونه تعارضی در بین آنها ندیده بلکه علم و فلسفه را محتاج دین میداند.
پایگاه علم از دیدگاه عرفا (1)
«برهمه چیز کتابتبود مگر بر آب و اگر گذر کنی بر دریا از خون خویش بر آب کتابت کن تا آنکه از پی تو آید داندکه عاشقان و مستان و سوختگان رفتهاند»
مقدمه
بدون شک آثار عارفان نامی و جذابیتسخن آنان، افق تازهای فراروی خواننده یا شنونده مشتاق میگشاید; و او را به جهانی دلنشینتر از این دنیای سراسر حادثه و رنج و تشویش رهنمون میگردد. روح و جان مستعدان ادراک حقایق را از گردوغبار کدورتهای مادی میرهاند و چونان آینهای، صاف و صیقلی، و عاری از زنگار مینماید.
دین، علم و تکنولوژی
دانش و تکنولوژی نوین ظاهراً در بستری نشو و نمو پیدا کرده که صبغه ی دینی ندارد. اینکه «ظاهراً» گفته می شود به دلیل آن است که دانشمندان علوم جدید خودشان را به دور از علقه های دینی و دینداری نمی دانند. اما روشنفکران سکولار که عهده دار تفسیر دنیای مدرن می باشند، غالباً تصویری غیردینی از علم و صنعت نوین ارائه داده اند. از این رو، تلقی عمومی از رابطه ی دین و دانش چیزی خلاف واقعیت خواهد بود. برداشت القاء شده آن است که رابطه ی مثبتی میان علم و دین برقرار نبوده و بشر در دو راهی علم و دین گرفتار آمده است. لذا بسیاری از پرسش هایی که روشنفکران در باب نسبت علم و دین طرح کرده اند، عمدتاً با همین تلقی و پیش فرض است. پرسش هایی که خواهد آمد، نمونه ای از اینگونه تلقی های روشنفکرانه است.
علم در آیات و روایات از دیدگاه امام
چکیده
علم این موهبت و هدیه گرانبهای الهی به بشریت, که به وسیله آن انسان ها بر هم? مخلوقات الهی برتری یافتند, موضوعی است که قرآن کریم و رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) همواره انسان ها را به آن توجه داده و اهمیت و عظمت آن را گوشزد کرده اند.
امام خمینی (ره) نیز با الهام از آیات قرآن کریم و سخنان گهربار معصومان (ع), سخن های نغز و مهمی ارائه کرده که این مقاله به آن پرداخته و به این نتیجه رسیده است که ایشان بر فرمایش رسول گرامی اسلام (ص) که فرمودند: «مهم ترین و با ارزش ترین علم, علم به الله و توحید الهی, علم به اصول عقاید, علم به احکام, و اخلاق است و سایر علوم در صورت سودمند بودن در تقویت ایمان با ارزشمند», تأکید داشته است.
کلید واژه: علم, اولو العلم, طالبان علم