سیره اخلاقی تربیتی امام خمینی (ره) آنـهـا کـه فکر می کردند یا فکر می کنند که بدون (شریعت ) می توانند، به مقصد برسند، هـیـچ شـاهـد و دلیـلی نـدارنـد، زیـرا ذات اقـدس اله ـ کـه راهـنـمـاسـت ـ تـنـهـا راه را عـمـل بـه شـریـعـت مـی دانـد و آنـهـا کـه مـی پـنـدارنـد بـا عـمـل به (شریعت ) نمی توان به (طریقت ) رسید،آنها هم شریعت را درست نشناخته و به آن عمل نکرده اند و آنها که با سیر و سلوک و شریعت و طریقت هماهنگ شدند ولی به (حقیقت ) بار نیافتند، برای آن است که به درستی طی طریق نکردند.
*احترام به استاد و شاگرد:
"کسی را که علم از او می آموزید محترم بدارید ، و کسی را که علم به او می آموزید محترم بدارید ."
* پرسش گری:
"علم گنجینه ای است که کلید آن پرسش است . بپرسید تا خدا بر شما رحمت آورد که خدا در کارعلم چهار کس را پاداش می دهد : پرسنده ، آموزگار ، شنونده و کسی که دوست دار ایشان است."
*دانش سودمند:
"دانشمندی که از علم او سود برند از هزار عابد بهتر است."
*مقام دانشمند:
"دانشمند ، امین خدا در زمین است."
*آموزش به جای خشونت:
"تعلیم دهید و خشونت مکنید ، که آموزگار بهتر از خشونت گر است."
*آموزگاری و دانش آموزی:
"علم حیات اسلام و ستون ایمان است . هرکه علمی بیاموزد حدا پاداش او را کامل کند ، و هر که تعلیم گیرد و عمل کند خدا آن چه را نمی داند به او تعلیم دهد ."
*اقسام علم :
"هرعلم دو علم است : علمی که در قلب است ، و علم نافع همین است ؛ و علمی
که بر زبان است ، و او حجت خدا برفرزند آدم است ."
*میراث پیغمبران:
"علم ، میراث من و میراث پیغمبران پیش از من است ."
* گرسنه دانش:
"هر دانشمندی گرسنه دانشی است ."
*دانش وبال:
"همه علم ها روز قیامت وبال است مگر علمی که بدان عمل کنند ."
*سیر نشدن از دانش:
"عالم از علم خویش سیر نگردد تا سرانجام به بهشت رسد ."
*ارزش دانش جو:
"فرشتگان بال های خویش برای طالب علم بگسترانند ، که از آن چه وی می جوید رضایت دارند ."
*اخلاص در تحصیل دانش:
"هرکه علم برای رضای خدا جوید نزد خدا از مجاهد فی سبیل اللّه بهتر است ."
*پاداش دانش جویی:
"جویای علم جویای رحمت است ، جویای علم رکن اسلام است ، و پاداش او را با پیامبر دهند ."
علم ?بدون معنویت ?مطلوب کمال انسانی نیست و معنویت بدون علم و دانش هم ارزشی ندارد.
وایمان و علم به عنوان دو بال برای حرکت به سوی کمال و سعادت ابدی است.واگر علم و ایمان در کنار هم باشند? هم سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی انسان را تضمین می کند و آنچه که برای همه ما لازم است، این است که به تاثیرگذاری علم و معنویت بر جان و روح انسان بیاندیشیم و علم و معنویتی که در انسان موثر باشد، ارزشمند است. با اشاره ای به حدیثی از پیامبر اسلام(ص) به روایت از امام رضا(ع) که میفرماید، علم و معنویت سه اثر نورانیت در زندگی، بصیرت و خشیت الهی برجای میگذارد.
منبع:www.sarkhat.com
وقتی که به مسایل مربوط به علم و عالم از نگاه پیامبر اعظم(ص) می نگریم، انسان حیرت زده می شود که چقدر آن بزرگوار به علم و عالم اهمیت می داد. و چقدر به کلیات و جزئیات این مساله توجه نموده است: به علم، علوم سودمند، زیان آور، انتشار علم، عالم، عالم با عمل، بی عمل، زندگی و مرگ عالم، حق عالم، هم نشینی با علما، پرسش از عالم، دوستدار علم، علم آموز، نهی از جهل گویی، علم گم شده مومن و...
از اولین روزهای دعوت پیامبر اعظم(ص) محور اصلی تبلیغ آن حضرت، زدودن زنگار از عقل های انسان هایی بود که به علت اعتقادات خرافی راه هر گونه علم آموزی، تحقیق، تفکر و مناسبات عقلانی را برخود بسته بودند. پیامبر اعظم(ص) بعد از دعوت به یکتا پرستی، سعی فراوان نمود تا باب علم، تحقیق و رجوع به عقل و ادراک را در میان مسلمانان رواج دهد.
از نظر پیامبر اعظم(ص) علم بدون تربیت مقامی ندارد. زیرا در بیشتر احادیث به نوع استفاده از علم تکیه زیاد می فرمایند. بیشتر دانشمندان نیز معتقدند که اگر علم بدون تهذیب باشد، قساوت می آورد. «چنان چه شهید(ره) در منیه می فرماید: علم بدون تربیت برای انسان قساوت می آورد.»
عنوان نگاه به «علم و عالم» مطلبی است که امروزه از منظرهای مختلف به آن نگریسته می شود. زیرا یکی از نیازهای اصلی برای پیشرف به سوی جامعه متعالی است.
عمل به یکی از آن ها برای مسلمین کافی است تا به علم اهمیت زیاد دهند، و به دنبال کسب علم بروند. و خودشان را به بالاترین سطح علمی جهان برسانند.
منبع:www.pmq.parsiblog.com
علم واقعی از دیدگاه حضرت پیامبر گرامی اسلام(ص)
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی ع قَالَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص ذَاکَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل[1]
روزی عده ای در مجلسی، مردی را حلقه کرده و از او پیرامون موضوعات مورد نظر خویش سئوال می کردند. پیامبر گرامی اسلام«ص» وارد جمع آنها شده و راجع به شخص مذکور پرسیدند. در جواب ایشان گفتند: این شخص علامه است. پیامبر«ص» با شنیدن پاسخ آنان، دوباره راجع به دانش وی سوال کردند. اصحاب دانش فرد مذکور را در حوزه های نسب شناسی، تاریخ و ادبیات، بر شمردند. حضرت فرمودند: دانش های این مرد آگاهی هایی هستند که کسی از ندانستن آن ضرر نمی بیند و کسی هم که آنرا می داند برایش سودی ندارد و ادامه دادند که علم حقیقی سه چیز است: علم به اعتقادات، احکام و اخلاق. به غیر از این سه، تمام دانستی های بشر از فضایل به شمار می رود نه علوم.
ادامه مطلب راهم ببینید.
اسولات خوارج در رابطه با علم با حضرت علی (ع)
ز سلمان فارسی روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: «انا مدینة العلم وعلی بابها» خوارج وقتی این حدیث را شنیدند به امام علی (علیه السلام) حسد ورزیدند. از این رو ده نفر از سران خوارج گرد آمدند و گفتند: یک سؤال واحد را هر یک از ما تک تک از علی (علیه السلام)بپرسد تا ببینیم که چگونه به ما جواب می دهد. اگر به هر یک از ما جواب یکسانی داد، معلوم می شود که او علمی ندارد.
یکی از آنان آمد و گفت: یا علی العلم افضل أم المال؟
حضرت علی (ع) جواب داد: «إن العلم افضل» علم برتر است.
آن مرد پرسید: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان العلم میراث الانبیاء والمال میراث قارون وهامان وفرعون وعاد وشداد»
(زیرا علم میراث پیامبران است و مال میراث قارون و هامان و فرعون و شدّاد است.)
آن مرد نزد دوستان خود رفت و این جواب را به آنان گفت.
نفر دوم برخاست نزد ایشان آمد و همان سؤال را از وی پرسید.
امام علی (ع) پاسخ داد: «العلم افضل» علم بهتر است.
عرض کرد: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان المال تحرسه والعلم یحرسک»
زیرا مال را تو باید نگهداری کنی ولی علم ترا حفظ می کند.
او نیز این جواب را به دوستانش خبر داد، گفتند:علی راست گفته است.
سومی برخاست و آمد پرسید: ای علی علم بهتر است یا ثروت؟
فرمود: «بل العلم أفضل» علم بهتر است.
گفت: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان لصاحب المال اعداء کثیرة ولصاحب العلم اصدقاء کثیرة»
زیرا ثروتمند دشمنان بسیاری دارد و دانشمند دوستان فراوانی دارد.
او نیز نزد دوستانش برگشت و جواب را به آنان گفت.
چهارمی برخاست و آمد پرسید: یا علی العلم افضل أم المال؟ ای علی علم بهتر است یا ثروت؟
فرمود: «بل العلم أفضل» علم بهتر است.
گفت: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان المال إذا تصرفت فیه ینقص والعلم إذا تصرفت فیه یزید»
زیرا وقتی در مال تصرّف کنی کاهش می یابد، ولی وقتی در علم تصرّف کنی افزوده می شود.
او نیز نزد دوستانش برگشت و جواب را به آنان خبر داد.
پنجمی آمد پرسید: یا علی العلم افضل ام المال؟ ای علی علم بهتر است یا ثروت؟
فرمود: «بل العلم أفضل» علم بهتر است.
گفت: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان صاحب المال یدعی باسم البخل واللوم، و صاحب العلم یدعی باسم الاکرام والاعظام»
زیرا ثروتمند به نام بخیل و لئیم خوانده می شود، و دانشمند با اکرام و اعظام خوانده می شود.
او هم نزد دوستانش برگشت و جواب را به اطلاع داد.
ششمی آمد و پرسید: یا علی العلم افضل أم المال؟ ای علی علم بهتر است یا ثروت؟
فرمود: «بل العلم» علم بهتر است.
گفت: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان المال یخشی علیه من السارق والعلم لا یخشی علیه»
زیرا این ترس وجود دارد که مال را دزد ببرد ولی در مورد علم ترسی وجود ندارد
.
او نیز نزد دوستانش برگشت و جواب را به آنان گفت.
هفتمی پرسید: یا علی العلم افضل أم المال؟ ای علی علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت جواب داد: «بل العلم أفضل» علم بهتر است.
گفت: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان المال یندرس بطول المدة ومرور الزمان والعلم لا یندرس ولا یبلی»
زیرا مال با طول مدّت و گذر زمان فرسوده و کهنه می شود. و علم کهنه نمی شود و دچار آفت نمی گردد.
او هم نزد دوستانش برگشت و جواب را اطلاع داد.
[ شیخ یوسف بحرانی می گوید: سؤال نفر هشتم و جواب آن از نسخه ی اصلی افتاده بود.]
نفر نهم پرسید: یاعلی العلم افضل أم المال؟ ای علی علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت جواب داد: «بل العلم» علم بهتر است.
گفت: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان المال یقسی القلب والعلم ینور القلب»
زیرا ثروت باعث قساوت و سنگدلی می شود و علم قلب را نورانی می کند.
او هم نزد دوستانش برگشت و جواب را به خبر داد.
نفر دهم آمد پرسید: یا علی العلم افضل أم المال؟ ای علی علم بهتر است یا ثروت؟
فرمود: «العلم» علم
عرض کرد: به چه دلیل؟
فرمود:
«لان صاحب المال یتکبر و یتعظم بنفسه و ربما ادعی الربوبیة وصاحب العلم خاشع ذلیل مسکین»
زیرا ثروتمند تکبّر می ورزد و خود را بزرگ می شمارد و چه بسا گاه ادّعای ربوبّیت کند، ولی دانشمند خاشع و افتاده و مسکین است.
او هم نزد دوستانش برگشت و جواب را به آنان خبر داد.
آنگاه ده نفر همگی گفتند: خدا و رسولش راست گفته اند و شکّی نیست که علی (ع) باب همه ی علوم است.
جایگاه ایمان در مبادی رفتار
1. تأثیر ایمان بر نفس و قوای آن
ایمان شناخت و معرفتی ویژه به همراه دارد و از این طریق، بر نخستین مرحله بروز رفتار آگاهانه ـ یعنی شناخت نفسانی ـ تأثیر می گذارد. بر اساس فرمول (شناخت، شوق، اراده و قوّه عمل)، شوق و گرایش انسان ـ برای به دست آوردن نوعی لذت یا دوری از رنج و المی که به طور طبیعی، غریزی و فطری در نفس وجود دارد ـ تحت تأثیر این بینش بیدار می شود. این انگیزه و گرایش در صورتی که تقویت شود، اراده و عزم در نفس انسان شدت یافته، به دنبال آن رفتار بروز می نماید. به تعبیر دیگر، نفس انسان ـ و به تعبیر قرآن کریم «قلب» ـ است که جایگاه بینش ها و گرایش های آدمی است و در حقیقت، ایمان، که پیوند این بینش و گرایش است، در نفس انسان ـ که زیربنای همه قوا و رفتارهای انسان است ـ قرار می گیرد و از آنجا رفتارهای مناسب را رهبری می کند.
تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری
اشاره
مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری دربارة علم جدید، دین، خدا و جهان طبیعت، نشان میدهد که در نظر او علم و دین نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی بلکه در تعامل با یکدیگرند. آن هم از آنرو که وی معتقد است قرآن برخلاف تصور رایج عمده تکیهاش نه بر نظرورزی و توجه به امور انتزاعی و ذهنی بلکه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراین علوم جدید ـ که با تکیه بر خرد استقرایی شکل گرفتهاند ـ هیچ تعارضی با روح تعالیم قرآنی و اسلامی ندارند و حتی جالب توجه اینکه از تعالیم قرآن بهره بردهاند. از جانب دیگر اقبال لاهوری، واقعیت را یک کل تصور مینماید که دارای سطوح و ابعاد مختلف و متعددی است که هر یک از علم و دین با روشهای خاص خویش میتوانند ابعادی از این واقعیت کل را معلوم و آشکار سازند. بنابراین لازمه ارائه تفسیری جامع از واقعیت، تعامل علم و دین با یکدیگر است.
آیا علم و فلسفه از دین جداست و به آن احتیاجی ندارد؟
نظریه جدایی علم و فلسفه از دین مربوط به قرن نوزدهم و بیستم با هدف شعلهور شدن آتش مشاجره و نزاع میان مردم، کسب شهرت اجتماعی و سوء استفاده از پدیده نوگرایی و بعضا کسب حقیقت صورت گرفته است. اساسا شیوع تضاد علم و دین در مغرب زمین در نتیجه برخورد ارباب کلیسا با علم به وجود آمده است در حالی که دانشمندان غربی اعترافاتی در مورد هماهنگی علم و دین داشتهاند و از سوی دیگر گفتهاند علم به طور جدی مدیون دین مقدس اسلام است. نویسنده با تعاریفی جامع در باره مفاهیم علم، فلسفه، حیات معقول و دین به اثبات اتحاد و هماهنگی بین آنها پرداخته و علم و دین و فلسفه (بمعنی حکمت) را سه رکن اصلی حیات معقول شمرده و هیچ گونه تعارضی در بین آنها ندیده بلکه علم و فلسفه را محتاج دین میداند.
پایگاه علم از دیدگاه عرفا (1)
«برهمه چیز کتابتبود مگر بر آب و اگر گذر کنی بر دریا از خون خویش بر آب کتابت کن تا آنکه از پی تو آید داندکه عاشقان و مستان و سوختگان رفتهاند»
مقدمه
بدون شک آثار عارفان نامی و جذابیتسخن آنان، افق تازهای فراروی خواننده یا شنونده مشتاق میگشاید; و او را به جهانی دلنشینتر از این دنیای سراسر حادثه و رنج و تشویش رهنمون میگردد. روح و جان مستعدان ادراک حقایق را از گردوغبار کدورتهای مادی میرهاند و چونان آینهای، صاف و صیقلی، و عاری از زنگار مینماید.