آیا علم و فلسفه از دین جداست و به آن احتیاجی ندارد؟ - از بسیج تا بسیج
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانش اندوزد و به آن عمل نکند، خداوند روز قیامت وی را نابینا برانگیزد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ خطاب به ابن مسعود ـ]
از بسیج تا بسیج
 RSS 
 Atom 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 502917
بازدید امروز : 100
بازدید دیروز : 51
........... درباره خودم ...........
از بسیج تا بسیج
اسماعیل آرمیون
خدمت رسانی به جامعه و محرومان وظیفه ی همه ی مردم است

........... لوگوی خودم...........
از بسیج تا بسیج
................
........ پیوندهای روزانه........
امام رضا [57]
ضامن آهو [76]
خنده بازار [86]
پرسش مهر9 [170]
خدمت رسانی [113]
پرسش مهر 8 [101]
روانشناسی آیناز [71]
[آرشیو(7)]


..... دسته بندی یادداشت ها.....
قرآن[4] . خدمت[4] . خدمت رسانی[3] . خدمت گذاری[3] . خداوند[3] . نسل جوان[2] . نماز[2] . مسلمانان[2] . نهج البلاغه[2] . قرآن کریم[2] . عاشورا[2] . خدمتگذاری[2] . آرامش[2] . تاسوعا[2] . تبزیک . تحول اداری . تشویق . تقوا . تکریم ارباب رجوع . توسعه . جامعه اسلامی . جامعه فرهنگی . جایگاه . جلسه . حاجات . حضرت امام . حضرت محمد(ص) . حقیقت . خالق . خدا . آموزش و پرورش . اجتماع . ارباب رجوع . ارزش . اسلام . اسلام آیین اجتماعی . افکار عمومی . امام حسین . امام حسین (ع) . امام خمینی . امام علی(ع) . امانم حسین . امدادرسانی . امر به معروف . انسان . انقلاب اسلامی . ایثار . ایمان . باقیات صالحات . باهنر . برادران دینی . برکات خدمت . بروکراسی . بقره . بهینه سازی . بیت المقدس . پرسش مهر . پرهیزگاران . پژوهش . پیامبر . داستان راستان . دانش آموز . دانشگاه . دانشمند . دروغ . دل . دیوانسالاری . ذلت . رئیس جمهور . راستی . رحمت پروردگار . رهبر انقلاب . زندگی . سلام بر یاران . سنگ . سونامی . شب تاریک . شرع . شعائر دینی . شکیبا . شمشیر . شهید رجایی . عاقل . عالم . عزت . عشق . عکس . فداکاری . فرهنگ بشری . فرهنگ خدمت خدمتگزاری . فرهنگ منت گذاری . فواید خدمت گذاری . قانون . قبله . قرآن مجید . قلب . قیامت . ماه رمضان . ماهواره . متقین . مجلس . محبت . محدوده خدمت . مسئولیت . مسئولیت اجتماعی . نهی از منکر . نیاز . هفته دولت . همدلی . وحدت . ولایت . یاری به دیگران . مشارکت . معلم . مومن . خدمت مردم . خدمت های مادی . خدمت های معنوی . خدمتگذار . نماز جماعت . نظام اداری و آموزشی . آخرت .
............. بایگانی.............
شعر
صبر
از دست دادن
از فرهنگ منت گذاری تا فرهنگ خدمت گذاری
خدمت‏رسانی در سیره و گفتار امیرالمؤمنین
دکل‌هایی شاهد بر عدم خدمت گذاری
تاثیر خدمتگزاری روی فرد خدمتگزار چگونه است؟
نباید از مسیر خدمتگذاری به مردم منحرف شویم
انگیزه ها در خدمتگزاری
آسودگان روز قیامت
نقاشی دوبعدی روی زمین که انگاری سه بعدیه.....
انجام ندادن گناه سبب کرامت انسانی می شود
عکسهای انقلاب
نمایشگاه فجر
اسلام آیین اجتماعی
بانک مقالات موضوع بندی شده
دانلود نرم افزار
دوران دفاع مقدس مسیر خدمتگذاری به مردم را هموار کرد
آیا شعار خدمتگزاری به نفع مردم ختم به خیر می شود؟
متفرقه
مقالات مدیریت
سیاست
خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام
غزه
خدمت در عرصه نظامی
آثار بی حجابی
اقامه به موقع نماز عمر را طولانی میکند
خدمت نیز در معنای مواظبت، پرستاری، بهره، عملی برای دیگران انجام
روحیه همیارى
مزه خدمت به مردم
رستگاری در بندگی خدا و خدمت به خلق اوست
تاریخچه ریاضیات
مفهوم خدمت گزاری و مصادیق آن
وظیفه دولت و مسوولین در گسترش فرهنگ خدمتگزاری چیست ؟
زندگی امام خمینی
راهکارهایی جهت توسعه وپیشرفت ایران
انتخابات
خدمت به مردم در کلام امام خمینی (ره):
قدردانی از مادر
روشی در ارزشیابی
محدوده ی خدمت
چه کنیم که خدمتگزار خوبی باشیم
مقالات علمی
غزه
جانبازان
نیازمندان و فقرا
اعتیاد و معتادین
ریاست جمهوری
مصاحبه با بازیگر نقش یوزارسیو در سریال حضرت یوسف (ع)
دیوانسالاری در خدمت مردم نه مردم در خدمت دیوانسالاری
وظیفه=خدمت‏رسانی
دست آوردهای کارگشایی
شهرهای مقدّس پناه درماندگان
بشارت ظهور را بشنوید
تبریک سیمین سالگرد انقلاب
بدون عنوان
اسلام و خدمت گزاری
خدمت‏رسانی، عامل پیوند با ولایت
تصویر زیبای ابرهای محدب
یک درس زندگی
خدمت رسانی در سیره پیشوایان
جلوه های خدمتگزاری
دام و طیور
اخبار استان
تبریک سیمین سالگرد انقلاب
مقالات آموزشی

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... دوستان من ...........
عاشق آسمونی
(( همیشه با تو ))
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
.:: در کوی بی نشان ها ::.
لنگه کفش
پرواز تا یکی شدن
سفارش پشت سفارش
سیتی شاپ
5040 اینترنتی
سالار اینترنت
دکه آنلاین
سایه روشن
راه روشن
سفارش آنلاین
بازارچه
خرید آنلاین=تخفیف
بروز مارکت
خرت و پرت
قدم بر چشم
فروشگاه مرکزی
گردش آنلاین
فروشگاه بیستِ بیست
توس بازار
گردشگران
چرخ خیاطی
سایه روشن
سحا مارکت
کلبه دوستانه
چلچلی من
توس مارکت
فروش اینترنتی
خرید اینترنتی, ovdn hdkvjkjd
سلطان صاحبقرون
جذاب ترین ها
نشریه حضور
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
****شهرستان بجنورد****
مشاور
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
کـــــلام نـــو
کلبه عشق
.:: رویش عشق::.
قدرتمندترین وبلاگ دانلود
یادداشتها و برداشتها
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
بوی سیب BOUYE SIB
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
ما و دلاوران
ایحسب الانسان ان یترک سدی
برادران شهید هاشمی
آدمکها
ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
پرسش مهر 8
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
گروه اینترنتی جرقه داتکو
چفیه
COMPUTER&NETWORK
موعود
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
نور
FANTOM
حباب زندگی
اعدام یه حس
مهندسی پلیمر و شیمی (الاستومر-نانوکامپوزیت-شیمی-پلاستیک-چسب)
خط بارون
عدالت جویان نسل بیدار
کلک بهار
زورخانه باباعلی
جالب و دیدنی...!!!
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
شایگان♥®♥
mansour13
اس ام اس طنز بدو بیا بخون
سه فاز بازار
یاسوج عــــشقـــــولـــــک
امیدزهرا omidezahra
مشق عشق
به مشکلاتمان جدی تر نگاه کنیم
همسفر عشق
هزاره
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
دکتر علی حاجی ستوده
کشکول
ایستگاه دوستی
عکس و شعر برای دوستداران هنر
عکس و اس ام اس و جوک و مطالب خنده دار.
عکس و پیامک و دانلود بازی و نرم افزار
دانشمندی برای تمام فصول
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ماهیان آکواریمی
.... تفریح و سرگرمی ...
بسیج
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
MANIFESTER
خدمت رسانی
اس ام اس عاشقانه
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
::::: نـو ر و ز :::::
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
نجوا
امام رضا
یا ضامن آهو
خنده بازار
پشت خطی
چرندوپرند
دانلود جدیدترین اهنگها
پرواز
حقیقت بهائیت
خدا_قرآن _اهل بیت
SMS in SMS
وکیل دادگستری و مشاور حقوقی
زازران
با یِ لبخند ملیح
جزتو

......... لوگوی دوستان من .........




............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • آیا علم و فلسفه از دین جداست و به آن احتیاجی ندارد؟

  • نویسنده : اسماعیل آرمیون:: 88/9/27:: 7:4 عصر

    آیا علم و فلسفه از دین جداست و به آن احتیاجی ندارد؟
    نظریه جدایی علم و فلسفه از دین مربوط به قرن نوزدهم و بیستم با هدف شعله‏ور شدن آتش مشاجره و نزاع میان مردم، کسب شهرت اجتماعی و سوء استفاده از پدیده نوگرایی و بعضا کسب حقیقت صورت گرفته است. اساسا شیوع تضاد علم و دین در مغرب زمین در نتیجه برخورد ارباب کلیسا با علم به وجود آمده است در حالی که دانشمندان غربی اعترافاتی در مورد هماهنگی علم و دین داشته‏اند و از سوی دیگر گفته‏اند علم به طور جدی مدیون دین مقدس اسلام است. نویسنده با تعاریفی جامع در باره مفاهیم علم، فلسفه، حیات معقول و دین به اثبات اتحاد و هماهنگی بین آنها پرداخته و علم و دین و فلسفه (بمعنی حکمت) را سه رکن اصلی حیات معقول شمرده و هیچ گونه تعارضی در بین آنها ندیده بلکه علم و فلسفه را محتاج دین می‏داند.


    بخش اول
    در این مورد به اختصار مقصود از علم و فلسفه، معنای جامع آنها می‏باشد که عبارت است از «معرفت مستند به توصیف‏ها» و «استدلالات مستند به واقعیات عینی و قابل لمس و تعقل محض‏» موضوع اول - این مساله که علم و فلسفه به دین احتیاج ندارد و از آن جدا است، مربوط به قرن نوزدهم و بیستم است که با نظر به افکار علمی و فلسفی دانشمندان مطرح شد. کسانیکه این معرکه‏گیری اجرای نمایش تضاد بین دین و علم و فلسفه را راه انداختند عبارتند از:
    1. کسانی که از شعله‏ور شدن آتش مشاجره و نزاع میان مردم، خصوصا میان متفکران بسیار لذت می‏بردند.
    2. کسانی که شعله‏ور کردن آتش اختلافات در میان مردم، مخصوصا میان صاحبنظران را وسیله شهرت اجتماعی خود قرار می‏دهند و از این راه به مقصد نابخردانه خود می‏رسند.
    3. کسانی که بدون توجه به موضوع مورد اختلاف و اطلاع از قضایای موجود در آن، آلت دست گردانندگان صحنه اختلاف قرار گرفته و با کمال جهل به اظهار نظر در این زمینه می‏پردازند.
    4. نوگرایان افراطی که از پدیده نوگرائی سوء استفاده می‏کنند و هرگز نمی‏خواهند درباره مسائل مربوطه بیاندیشند. البته نوگرائی و نوبینی بسیار عالی است ولی باید به‏طور صحیح فهمیده شود.
    5. گروه پنجمی نیز وجود دارند که می‏خواهند از مسائل مورد نزاع اطلاع یافته و حقیقت را بدست آورند.
    هرگونه مسائل نظری در علوم انسانی که می‏تواند خطا باشد، ممکن است در معرض سوءاستفاده‏های سیاسی و ماکیاولی قرار بگیرد، مخصوصا مساله علم و دین و فلسفه که اغراض غیرعلمی، مخصوصا هدفگیری سیاسی در دوران‏های اخیر، آنها را فرا گرفته است.
    اگر جریان امور دوران ما به‏نحوی بود که بررسی و تحقیق درباره دین و علم با کمال بی‏طرفی و بدون غرض‏های ناشی از خودخواهی‏ها و سلطه‏گری‏ها و شهرت‏پرستی‏ها و تکیه به اشکال متنوع قدرت‏ها انجام می‏گرفت، گام بزرگی در تحصیل ارتباط واقعی بین دین و علم و همیاری بسیار عالی آن دو برای سعادت بشر برداشته می‏شد. ولی متاسفانه جریانات امور درست‏برعکس این صفا و خلوص و حقیقت دوستی مشاهده می‏شود. برای آن که به سوءاستفاده و سودجوئی بعضی از قدرت‏ها یا افراد پی ببریم، اخبار علمی ذیل را مطالعه فرمائید.
    1. آقای آ. بولتمن ( A.Boltman ) مقاله‏ای تحت عنوان «علم قابل خریدن است‏یا متخصصین در خدمت صنعت و سیاست هستند» . (1)
    2. آقای اشمیت هالز ( Scmitt Halz ) مقاله‏ای درباره «رفتار اشتباه محققین، بررسی در تحقیقات پزشکی و حیات در مقایسه حقوق دو کشور پیشرفته امروزی‏» نوشته است. (2)
    3. آقای دیرگ فورگر ( Dirg Furger ) نیز مقاله‏ای درباره «محقق به‏عنوان تقلب در علم‏» نگاشته است. (3)
    4. آقای پروفسور وایتسکر نیز مقاله‏ای درباره «برداشت‏های اشتباه از نظریات داروین‏» به رشته تحریر آورده است. (4)
    5. پروفسور والتر کرمر ( Walter Kramer ) و پروفسور گوتس ترنکلر ( GotzTrenkler ) کتاب جالبی اخیرا در آلمان نوشته‏اند درباره 500 اشتباه عمومی مردم و دانشمندان چه به‏طور مستقیم و چه غیرمستقیم. این کتاب جایزه نیز دریافت کرده است. (5)
    6. پروفسور مورای گل من ( Murray G ellamman ) کاشف ذره کوارک داخل اتم می‏گوید: «این حقیقت که در ارائه تبیین فلسفی مناسب برای کوانتوم این همه تاخیر شده است‏به‏خاطر این است که نیلز بوهر نسلی از فیزیکدانان را شستشوی مغزی داد و گفت «همه کار در تبیین مکانیک کوانتومی، 50 سال پیش انجام شده است‏» . (6)
    نتیجه: با آن عظمت و ضرورتی که هویت راستین علم دارد، نباید بشریت را با هویت کاذبی برای علم که ماکیاولی‏های جوامع برای آن می‏پردازند، فریب داد. آنان که تضاد مصنوعی بین علم و دین و فلسفه را ارائه می‏دهند، چگونه وجود شخصیت‏های ذیل را تفسیر می‏کنند؟ !
    سقراط، افلاطون، ارسطو، فارابی، ابن سینا، بیرونی، مولوی، دکارت، لایب‏نیتز، هلمهولتز، پلانک، انیشتین، وایتسکر و صدها امثال آنان بلکه به قول ماکس پلانک «نه‏تنها علم و دین با یکدیگر تضادی ندارند، بلکه یکدیگر را نیز تکمیل می‏کنند و دیگر این که متفکران بزرگ همه اعصار، مردان مذهبی بوده‏اند، گرچه تظاهر به مذهب نمی‏کردند» . (7)
    آیا این انسان‏های بزرگ چند شخصیتی بوده‏اند؟ آیا این مردان جاودانی ریاکار بوده‏اند؟ آیا اینان که بشریت را در مسیر علم و حکمت و فلسفه پیش برده‏اند، با این که می‏دانستند این سه حقیقت عظمی با هم سازگارند، به‏وسیله خیالات، آنها را در خصیت‏خود هماهنگ ساخته بودند؟ (8)
    موضوع دوم - شیوع و رواج تضاد علم با دین همانطور که متذکر شدیم، در مغرب زمین در نتیجه برخورد ارباب کلیسا با علم به‏وجود آمد که در اثر آن دانشمندان را تکفیر می‏کردند و حتی شکنجه و آزار می‏دادند. و عده‏ای را نیز سوزاندند مثل جیوردانو برونو که ادعا کرده بود که ماده زنده است و یا گالیله را محاکمه کردند بجرم این که می‏گفت، زمین به دور خورشید می‏چرخد. ولی در فرهنگ و تمدن اسلامی چنین پدیده‏ای به‏وجود نیامد، چون دین اسلام که همان ادامه‏دهنده ادیان عیسی و موسی و ابراهیم (ع) می‏باشد، می‏گوید نمی‏تواند با علم مخالف باشد. زیرا دین اسلام، جهان هستی و نوع انسانی را آیات الهی دانسته و عقیده دارد که انسان باید با تعقل آنها را بشناسد که این مساله بدون ضروری تلقی کردن علم امکان‏پذیر نیست. قرآن مجید دارای حدود 700 آیه درباره حمایت از علم و شناخت واقعیات می‏باشد. پس چطور بعضی از دانشمندان غرب به خود اجازه دادند، چنین حکمی را علیه دین اسلام صادر کنند. تازه اگر هم آنها دسترسی به متون اسلامی را نداشته باشند، خود دانشمندان مغرب‏زمین نیز اعترافاتی در مورد هماهنگی دین با علم دارند. برای مثال:
    دکارت می‏گوید:
    «نه علم، دین را در تنگنا قرار می‏دهد و نه دین علم را و استقلال هر دو قابل پذیرش یکدیگر می‏باشد، زیرا میدان علم طبیعت است و وسایل آن ریاضیات است و تجربه و میدان دین سرنوشت‏های روح انسانی بسوی ابدیت است‏» . (9)
    هگل می‏گوید:
    «علم و دین در حقیقت مستقل نیستند، بلکه هر دو از حالات ضروری عقل و برای رشد عقل دنبال یکدیگرند» . (10)
    از دانشمندان جدید نیز همانطور که خواهیم دید، انیشتین و پلانک هم موافق این عقیده هستند. (11)
    جورج سارتن مورخ بزرگ تاریخ علم نظرات جالبی درباره رابطه علم و دین دارد که مورد تائید ماست. او می‏گوید:
    «علم و دین در تمام ادوار زندگی بشر حتی در دوره ما و در کشورهائی که علوم در آنها بحد اعلای کمال و استقلال رسیده است، در یکدیگر تاثیر متقابل داشته‏اند.» دو شاهد محکم می‏توان برای این ادعا بیان کرد: الف) گفته آقای سارتن است که می‏گوید:
    «بزرگترین و بهترین نمونه آنرا در دوره‏ای می‏توان یافت که از مکتب اسکندریه شروع و به قرن نهم ختم می‏گردد. ما اگر ترقی علم را به فقهای کلیساهای لاتینی و یونانی و نستوریان و نظایر آن مدیون نباشیم، لااقل حفظ و ادامه آنرا به آنان مرهونیم‏» . (12)
    ب) تحریک و تشویق دین اسلام که به اتفاق تمام ناظرین در تاریخ علوم چنان تاثیری داشته است که علم را از سقوط حتمی نجات داده است و این که علم به‏طور جدی مدیون دین مقدس اسلام است، فقط به‏عنوان نمونه، جملاتی از مورخین بزرگ تاریخ علم را ذکر می‏کنیم.
    1. جورج سارتن: بیان کمکی که تمدن اسلامی به علم کرده است، حتی به‏صورت فهرستی مختصر در این مقاله کوتاه میسر نیست. ناچار باید بگویم و بگذرم که این کمک، منحصر به ترجمه متون علمی یونانی‏ها نبود بلکه بسیار از آن تجاوز می‏کرد. دانشمندان مسلمان فقط واسطه و وسیله انتقال علم قدیم نبودند، بلکه خود تازه‏هائی به‏وجود آوردند. بدون شک می‏توان با زبانی دیگر از «معجزه عرب‏» سخن گفت. آفریدن یک تمدن جدید علمی جهانگیر و بسیار عالی در مدتی کمتر از دو قرن چیزی است که می‏توان از آن یاد کرد، اما نمی‏توان حق آنرا چنان‏که درخور است، بجای آورد. (13)
    2. آلفرد نورث وایتهد فیلسوف و دانشمند شهیر انگلستان: بیزانس‏ها و مسلمانان خود تمدن داشتند. بدین وجه، فرهنگ ایشان، نیروهای ذاتی خویش را حفظ نمود، نیروهائی که با حادثه‏جوئی‏های مادی و معنوی تقویت می‏شدند. آنان به تجارت با خاور دور پرداختند: از سمت مغرب، قلمروی خویش را توسعه دادند، قوانین وضع کردند، اشکال جدیدی از هنر به‏وجود آوردند، الهیات را به وجه تفصیل بیان کردند، ریاضیات را متحول کرده و به توسعه و تکمیل علم پزشکی همت گماردند. (14)
    3. عمیق‏ترین و با ارزش‏ترین جمله‏ای که آقای سارتن می‏گوید این است که: «اقوام بدوی نمی‏توانستند، اندیشه‏های علمی و صنعتی را از دین جدا بشمارند. بعدها تقسیم کار موجب به‏وجود آمدن عده‏ای دانشمند و اهل فن که غیر از کشیشان بودند، گردید یا لااقل طبقه‏ای از کشیشان را به‏وجود آورد که از همکاران دیگر خود تعلیمات و اطلاعات وسیع‏تری یافته بودند» . (15)
    چنان که می‏بینیم تفکیک میان دین و علم یک تفکیک مصنوعی است. امروزه نیز اگر دقت کنیم جدایی میان دانشمند و روحانی را می‏بینیم، نه جدائی میان دین و دانش را مگر در مواردی که از علم به ضرر مادی یا معنوی انسان‏ها بهره‏برداری شود، حتی در همین مورد هم، علم با دین مبارزه‏ای ندارد، بلکه تطبیقات و طرز بهره‏برداری است که آن دو را به رخ یکدیگر می‏کشد.
    4. سارتن می‏گوید: «روابط بین علم و دین، اغلب جنبه تعرض داشته و بسیاری از اوقات به‏صورت جنگ و ستیز درآمده است. اما این پیکار در حقیقت میان علم و دین نبوده است. زیرا بین آنان نمی‏تواند جنگی وجود داشته باشد، بلکه جنگ میان علوم و الهیات وجود دارد» . (16)
    این که میان علم و دین جنگی وجود ندارد، به این دلیل است که معنای دین چیزی غیر از توجه به مبدا اعلی و تطبیق روش زندگانی با منطق صحیح که خواست‏خداوندی است، نمی‏باشد. همان طور که قبلا نیز تذکر دادیم، علم باید انسان و طبیعت را به‏طور صحیح بشناسد و شناخت طبیعت را وسیله عالی برای زندگانی مادی و معنوی قرار دهد. با چنین تفسیری هیچ‏گونه جنگی میان علم و دین مشاهده نخواهد شد، چنان که در تمدن اسلامی مورد قبول همگان بوده است.
    یک سؤال جالب اینجا مطرح می‏شود که اگر چنان که بعضی‏ها گمان می‏کنند، حقیقتا مابین دین و علم مبارزه‏ای وجود دارد، چرا این جنگ در طول تاریخ ادامه داشته و هنوز هیچکدام پیروز نشده‏اند؟ هزاران ایده‏ها در تاریخ ظهور کرده است و با ایده‏های دیگر به حالت مبارزه درآمده و بالاخره، پیروزی نصیب آنی می‏گردد که نزدیکتر به حقیقت است. دلیل فقدان این پیروزی مطلق برای یک طرف این است که مبارزه میان علم و دین ساختگی است، زیرا مبارزه میان طبیعت‏سودجو و خودخواه انسان‏هاست که همه‏جا باشکال مختلف نمودار گشته و در این مورد هم به این شکل درآمده است. لذا هرچه زودتر باید پرده از روی این مبارزه ساختگی برداشته و هر دو طرف را در تعالی همه جانبه استخدام نمود. (17)
    حال چند جمله مختصر از آلبرت اینشتین، نقل می‏کنیم که علوم پایه‏ای امروزه، اساس خود را از او دریافت کرده است:
    «شریف‏ترین و نجیب‏ترین انفعالی که بشر قادر به درک آن است، انفعال عرفانی است. هسته و جوانه همه هنرها و هر دانش واقعی در چنین انفعالی نهفته است. کسی که از این احساس عاری باشد و قابلیت آن را نداشته باشد که محو حیرت و شگفتی (با مشاهده عظمت و شکوه هستی) گردد و زندگی را با بیم و وحشت‏بگذراند. چنین شخصی مرده‏ای بیش نیست. وقوف به این نکته که آن‏چه در قدرت ادراک ما نیست‏به‏واقع موجود است و گاه‏گاه فقط جلوه‏هایی از این دانش عظیم و زیبایی درخشان آشکار می‏گردد (از آن‏چه که در قدرت ادراک ما نیست، به‏وسیله دانش‏های ما آشکار می‏گردد.) و حال آن که ادراک حقیر ما فقط قادر به فهم خشن‏ترین صور آن می‏باشد. چنین وقوفی و چنین احساسی به‏نظر من مرکز احساسات مذهبی واقعی می‏باشد. اگر مفهوم مذهب را از این لحاظ در نظر بگیریم و منحصرا از این لحاظ، من در شمار کسانی هستم که صاحب عمیق‏ترین احساسات مذهبی می‏باشند» . (18)
    به‏نظر اینشتین، بیش از همه دانشمندانی که با علوم طبیعت‏سروکار دارند، خاصه آن‏هایی که به فیزیک و ریاضی می‏پردازند، می‏توانند این انفعالات عرفانی را درک کنند. ریشه آن‏چه اینشتین «مذهب جهانی‏» نامید، به‏نظر وی، در چنین مطالعاتی وجود دارد... (19)
    در ادامه می‏گوید:
    «این اعتقاد که موازین صاحب دارای ارزش برای جهان هستی همگی منطقی می‏باشند، یعنی عقل قادر به ادراک آن‏ها است، به‏واقع جزو حیطه مذهب است. امروزه برای من قابل تصور نیست که دانشمندی واقعی وجود داشته باشد که از چنین ایمانی برخوردار نباشد. شاید تمثیل مختصر زیر این موضع را روشن‏تر سازد: علم بدون مذهب لنگ است، مذهب بدون علم کور است‏» . (20)
    «تجربه مذهبی جهانی شریف‏ترین و قوی‏ترین تجربه و احساسی است که ممکن است از تجسس علمی عمیق هویدا گردد» . (21)
    برای توضیح این عبارات، شرح مفصلی لازم نیست; زیرا عبارات با بهترین وجه، مقاصد دانش و دانشمند را آشکار می‏سازد.
    تفکیک علم از ارزش‏ها و بایدها و شایدها از واقعیات آن‏چنان‏که هستند به هیچ وجه اثبات کننده این مدعا نیست که ارزش‏ها و معنویات و به‏طور کلی همه بایدها و شایدها امور اعتباری و بی‏اساسی می‏باشد. برای توضیح و اثبات این معنا، مواردی را متذکر می‏شویم که واقعیت آن‏ها با کمال وضوح بدون نیاز به قرار گرفتن در مجرای علمی، اثبات شده و هیچ‏کس نمی‏تواند درباره آن‏ها کمترین تردیدی به خود راه بدهد.
    1. همه قوانین عالم هستی بر مبنای رابطه ضروری فعالیت می‏کنند، یعنی واقعیت چنین است نوع جانداران تولد می‏کنند. چرا؟ شهوت، آن‏ها را برای اعمال غریزه جنسی تحریک می‏کند. به چه علت‏شهوت چنین تحریک را انجام می‏دهد؟ یعنی علت تحریک شهوت برای عمل جنسی چیست؟ به عبارت دیگر، ضرورت بین شهوت و عمل جنسی معلول کدامین علت است؟
    پاسخ این است که عمل جنسی معلول ذاتی جوشش غریزه مربوط است.
    این پاسخ با سؤال بعدی دنبال می‏شود که عامل ضرورت جوشش غریزه جنسی چیست؟ قطعی است که این پاسخ (غریزه جنسی باید بجوشد و جوشش در ذات آن است)، همان تکرار ادعا است که در منطق، مصادره به مطلوب نامیده می‏شود و به هیچ وجه نمی‏تواند مدعا را به‏طور علمی اثبات نماید.
    همین سؤال است که بحث ثابت‏ها و متغیرها را از قدیم‏ترین دوران‏های علم و فلسفه به‏وجود آورده و تاکنون هیچ‏گونه جواب قانع‏کننده‏ای برای آن عرضه نشده است، مگر با پذیرش قانون جریان فیض وجود از ماورای طبیعت.
    مولوی در این مورد می‏گوید:
    قرن‏ها بگذشت و این قرن نویست ماه آن ماه است و آب آن آب نیست عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم لیک مستبدل شد این قرن و امم قرن‏ها بر قرن‏ها رفت ای همام وین معانی برقرار و بر دوام شد مبدل آب این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار پس بنایش نیست‏بر آب روان بلکه بر اقطار اوج آسمان
    عده‏ای فراوان از دانشمندان و فلاسفه، قانون زیربنای هستی را با همین معنا که گفتیم: «قانون جریان فیض وجود از ماورای طبیعت‏» پذیرفته‏اند. و به یک معنا باید گفت: اکثریت صاحب‏نظران در علم و فلسفه با دقت و تحلیل کامل به همین نظریه می‏رسند مشروط بر این‏که بتوانند از محدودیت‏های فکری و هدف‏گیری‏های غیرمعرفتی خود و مطلق‏سازی در عرصه نسبیت‏ها برکنار شوند.
    2. یکی از مسائل ضروری در علم و فلسفه این است که اثبات همه امور نظری متکی بر اصول بدیهی یا قضایای بالضروره راست است; زیرا اگر این اصول و قضایا وجود نداشته باشد، مانند این است که برای دیدن اشیاء که در پیرامون ما در تاریکی فرو رفته‏اند، روشنایی لازم را نداشته باشیم.
    این‏گونه اصول بر دو نوع نسبی و مطلق تقسیم می‏گردند.
    اصول بدیهی نسبی. مانند اصول موضوعه هر یک از علوم و هنرها، که حتما باید در علوم دیگر یا فلسفه اثبات شود، مانند مغز انسانی می‏تواند عدد را با قدرت تجریدی که دارد بسازد، که در علوم ریاضی به‏عنوان اصل موضوعی مورد پذیرش قرار می‏گیرد. ولی حقیقت عدد و اثبات آن در علمی دیگر بحث می‏شود، مانند شناخت‏شناسی یا علوم مربوط به وجود ذهنی که در فلسفه و حکمت اسلامی مورد اهمیت‏بسیار بوده و حتی درباره آن‏ها کتاب‏های متعدد نوشته‏اند.
    اما اصول بدیهی مطلق یا بی‏نیاز از اثبات می‏باشند و یا غیرقابل اثبات، مانند اصل این همانی (آیدنتیتی) از دیدگاه منطق.
    3. ضرورت استناد به حواس و عقل و وجدان. این قضیه مسلم است که هیچ یک از وسایل سه‏گانه مزبور برای ایجاد ارتباط علمی با واقعیات جهان هستی توانایی اثبات علمی ندارند. به این معنی که اگر از حواس بپرسند که به کدامین دلیل علمی آن‏چه را که شما به‏وسیله حواس دریافت می‏کنید، عین همان واقعیت است که ما آن را جستجو می‏کنیم؟ اگر حواس ما بگوید که ما خودمان این اعتبار را به خود می‏دهیم که آن‏چه را که ما درک می‏کنیم، یا آن‏چه را که ذهن بشر به وسیله ما درک می‏کند، عین واقعیات است، این پاسخ به حواس داده می‏شود که مگر شما حواس نیستید که با موضع‏گیری‏های مختلف بشری درباره یک واقعیت تصویرهای گوناگونی را به ذهن آدمی تحویل می‏دهید؟ !
    وانگهی، اگر فرض کنیم که اعتراض وارد نباشد و ما در همه موقعیت‏ها و موضع‏گیری‏ها، محسوسات را یکنواخت‏ببینیم، باز نمی‏توان حجت‏بون درک شده‏های حواس را پذیرفت; زیرا همان‏گونه که ثابت‏شده است، هیچ موضوعی نمی‏تواند با تکرار مدعا (من هستم) یا (من قابل اعتبارم) یا (من حجت هستم) آن را اثبات کند. همین اشکال غیرقابل حل درباره عقل انسانی هم وجود دارد.
    شما اگر برای یک لحظه هم که شده عقل انسانی را پای میز محاکمه بکشید و از آن بپرسید: تو که نام بسیار با عظمت عقل را به خود اختصاص داده‏ای، بفرمایید به کدامین دلیل هرچه که تو می‏گویی عین واقعیت است؟ مخصوصا با توجه به خطاهایی که بشر به وسیله تو در شناخت «واقعیات برای خود» (واقعیات آن‏چنان‏که هستند) مرتکب شده است؟ ! و نیز به‏وسیله تو بوده است که مکتب‏های فراوان که متضاد یا متناقض با یکدیگرند، به‏وجود آمده و انسان‏ها را در گذرگاه تاریخ به جان یکدیگر انداخته‏ای!
    بدین ترتیب از وجدان انسانی که روشنایی و جنبه قطب‏نمایی آن بهتر و اصیل‏تر از دو همکارش (حواس و عقل) می‏باشد، همین سؤال را نیز می‏توان نمود که دلیل اعتبار احکام تو چیست؟ با این‏که انسان‏های پاک و صمیمی فوق‏العاده به تو عشق می‏ورزند و از تو راهنمایی‏ها می‏گیرند و هرگز اتفاق نیفتاده است که یک انسان با کمال اخلاص روی به تو آورد و تو او را منحرف بسازی، با این حال ای وجدان عزیز! دلیل اعتبار تو را کدامین دلیل یا اصل علمی و از کدامین دیدگاه علمی اثبات نموده است؟ !
    به‏طور کلی در هیچ یک از وسایل سه‏گانه مزبور نمی‏توان گفت که دلیل اعتبار خود را با مجرای علمی اثبات کرده است، با این‏که هر سه وسیله درک و دریافت‏برای کاروان انسانی از آغاز تاریخ تا کنون در شناخت ارتباطات چهارگانه او (ارتباط انسان با خویشتن، با خدا، با جهان هستی، با هم‏نوعان خویشتن) مشغول فعالیت‏بوده و سند اعتباری جز این نداشته‏اند که ما (حواس و عقل و وجدان) برای انسان‏ها بدون دخالت عمدی و انحراف آگاهانه، روشنایی بخشیده‏ایم تا بتوانند راه خود را به‏سوی واقعیات پیش بگیرد.
    این حقیقت که انسان‏ها استعداد زندگی با ارزش‏ها و معنویات را در خود دارند، یکی از بهترین دلایل هماهنگی «هست‏ها» با «بایدها و شایدها» و استنتاج «بایدها و شایدها» از «هست‏ها» می‏باشد.
    کسانی که در مساله «هست‏ها» و «بایدها» می‏اندیشند، باید به این نکته با اهمیت توجه کنند که آدمی با داشتن استعدادهای گوناگون برای زندگی با ارزش‏های معنوی و اخلاقی والا، عظمت‏های بسیار فراوانی از خود نشان داده است.
    این یک لطف عظیم الهی است که همواره نغمه‏های سازنده این‏گونه رشدیافتگان را در گوش انسان‏های تاریخ طنین می‏اندازد.
    همه ما می‏دانیم که برای خاموش کردن چراغی که پیامبران عظام (ع) برای راهنمایی انسان‏ها افروخته و مشعل‏هایی که اوصیاء آن‏ها و اولیاء و حکمای راستین در اشکال مختلف در طول قرون و اعصار بر سر راه کاروانیان کمال طلب انسان‏ها نصب نموده‏اند، کوشش و تلاش فراوانی شده است، ولی نتوانستند این چراغ را خاموش کنند. (22)
    بخش دوم
    حال با تعاریف جامعتر درباره مفاهیم علم، فلسفه (حکمت)، حیات معقول و دین به اثبات اتحاد و هماهنگی بین آنها می‏پردازیم. ابتدا باید در نظر بگیریم که برای فهم هر موضوعی باید خیلی واضح در تعریف آن بکوشیم.
    1. علم. عبارت است از ارتباط انکشافی با واقعیات، از طریق مشاهده و تجربه و دریافت‏های درونی که می‏توان انواع آنها را شهود و حدس و امثال آنها نیز نامگذاری کرد. بدیهی است که به جهت نسبیت کشف واقعیات، ارتباط علمی با آنها نیز نسبی می‏باشد.
    2. فلسفه (حکمت) . عبارت است از آشنائی و معرفت‏به مبانی کلی جهان هستی و آمادگی برای پاسخگوئی به سؤالاتی که در فوق متغیرات جهان هستی قرار دارد، یعنی متغیراتی که علوم شناخت آنها را به عهده گرفته است. به کار بستن این معرفت در مسیر «گردیدن‏» تکاملی نیز عبارت است از حکمت که سروکار آن با واقعیات است، نه مفاهیم قراردادی که بر برداشت‏های ذوقی و استدلال‏های توجیهی استوار می‏باشند.
    3. دین. یعنی آن دسته عقاید و تکالیف و اخلاقیاتی که بدون آنها، زندگی هیچ مبنائی جز خودخواهی مزاحم ندارد، همان خودخواهی که به جهت ناتوانی شرم‏آور بشر در تعدیل آن، تاریخ سرگذشت او را غیرقابل توجیه ساخته است. دین یعنی یک محاسبه عالی در زندگی و شناخت آن و حرکت‏بر مبنای وابستگی بر کمال مطلق و قرار گرفتن در جاذبه آن و عمل بر طبق این آگاهی

    • چیست دین؟ برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک
    • تا که آگه گردد از خود جان پاک تا که آگه گردد از خود جان پاک
    محمد اقبال لاهوری
    علم و فلسفه و دین سه رکن اساسی «حیات معقول‏» می‏باشند. (23)
    اما حیات معقول چیست؟ حیات معقول در برابر حیات طبیعی قرار دارد که هدفش جلب عوامل لذت و دفع عوامل ضرر می‏باشد مثل زندگی جانداران. به قول شاعر، زندگی طبیعی یعنی:
    خور و خواب و خشم و شهوت ترب است و عیش و عشرت
    در این زندگی دیگر علم، هنر، شرف، حیثیت، اخلاق، مذهب، حقوق، سیاست، فرهنگ، تمدن و آزادی در مجرای تفکرات ماکیاولی قرار می‏گیرد و تنها به‏عنوان وسایل اشباع خواسته‏های خود طبیعی به کار می‏روند.
    «حیات معقول‏» عبارت از تکاپوئی آگاهانه که هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری می‏شود، اشتیاق و نیروی حرکت‏به مرحله بعدی را می‏افزاید. شخصیت انسانی رهبر این تکاپوست، آن شخصیت که ازلیت‏سرچشمه آن است، این جهان معنی‏دار گذرگاهش و قرار گرفتن در جاذبیت کمال مطلق در ابدیت، مقصد نهائی‏اش، آن کمال مطلقی که نسیمی از محبت و جلالش، واقعیات هستی را به تموج درآورده و چراغی فرا راه پرنشیب و فراز تکامل ماده و معنی می‏افروزد» . (24)
    «حیات حقیقی‏» یا ایها الذین آمنوا استجیبوا و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم (ای مردمی که ایمان آورده‏اید، خدا و رسول خدا را اجابت کنید، وقتی‏که شما را برای آنچه که از حیات برخوردار شوید، دعوت می‏کنند). (25)
    نکته مهم در این آیه این است که زندگی بدون دین الهی، اصلا زندگی نیست، بلکه کاریکاتور مسخ شده‏ای از زندگی است که هر لحظه می‏تواند با خودخواهی مهار نشده‏اش مانند کوه آتشفشانی، همه دودمان و مزارع حیات انسانها را تبدیل به خاکستر کند و نشان قهرمانی هم به سینه‏اش بزند! (26)
    حال با توجه به تعریفی که برای زندگی و دین نمودیم، می‏توان به‏طور خلاصه، علل و ضرورت دین در زندگی انسانی را چنین فهرست نمود:
    1. تعریفی که برای حیات معقول نمودیم، بدون پیروی از دین تحقق‏پذیر نیست.
    2. پاسخ نهائی اساسی‏ترین سؤالات زندگی (من کیستم؟ از کجا آمده‏ام؟ به کجا آمده‏ام؟ با کیستم؟ به کجا می‏روم؟ برای چه آمده‏ام؟ جز با دین که می‏گوید: «انا لله و انا الیه راجعون‏» امکان‏پذیر نیست.
    3. اگر دین در زندگی انسانها ضرورتی نداشته باشد، هیچ فضیلت و ارزشی قابل اثبات نخواهد بود.
    4. بدون تکیه بر دین، هیچ‏کس و هیچ مکتبی توانائی پاسخ به مکتب اصالت قوه و قانونی بودن جریان تنازع در بقاء را که می‏گوید، زندگی فقط حق اقویاست; ندارد.
    5. نادیده گرفتن دین در زندگی، باعث‏خاموش شدن احساس برین آدمی درباره شکوه و عظمت جهان هستی است، احساسی که بدون استناد به یک مشیت و حکمت فوق این جهانی، معنی‏ای ندارد.
    6. تفسیر نهائی و ریشه‏یابی زیبائی‏های محسوس و معقول، بدون دین امکان ندارد.
    7. احساس ناب درباره تکلیف برین، توسط دین قوت یافته و با استناد به دین حفظ می‏شود. (27)
    ما نمونه‏ای از اصول حکمت جاودان را در زیر می‏آوریم:
    1. واقعیت جهان مربوط به ادراک ذهنی یا هرگونه تاثری از سوی ادراک‏کنندگان نیست، اگرچه عوامل قطب درک‏کننده در علم و فلسفه و هرگونه معرفت‏حاصله دخالت می‏نماید.
    2. جهان هستی بر مبنای حکمت عالیه خداوندی به‏وجود آمده است.
    3. همه اجزای جهان هستی با قانونمندی به جریان خود ادامه می‏دهند.
    4. انسان در این هستی به‏عنوان یک موجود با عظمت که استعداد تکامل وجودی و ارزشی عالی دارد، به‏وجود آمده و برای وصول به هدف اعلای حیات که بالاتر از موجودیت‏خود انسان و فوق جهان طبیعت است، مورد توجه جدی حکما و عرفا قرار گرفته است.
    لطف شیر و انگبین عکس دل است هر خوشی را آن خوش از دل حاصل است پس بود دل جوهر و عالم عرض سایه دل کی بود دل را غرض
    5. نگرش علمی و شهودی و حکمی و دینی در این جهان هستی از واجبات است.
    6. ارتباط با خدا به‏وسیله عبادات فردی ضرورت حکمت است.
    7. اعتقاد به اصول دین.
    8. کرامت و حیثیت و شرف انسانی در این زندگانی که بایست کاملا مراعات گردد.
    9. تساوی همه در برابر قانون و آزادی مسؤلانه.
    10. حق برخورداری همه انسان‏ها از حقوق مقرره. (28)
    نتیجه: با توجه دقیق به تعاریف و توضیحات مربوطه درباره علم و دین و فلسفه (بمعنی حکمت) که سه رکن اصلی «حیات معقول‏» می‏باشند، هیچ تعارضی بین آنها نمی‏تواند وجود داشته باشد و علم و فلسفه محتاج به دین می‏باشند و حکمت می‏تواند انسان را با دو بال علم و عمل به اوج قله کمال ممکن به پرواز درآورد. (29)
    تدوین و تلخیص:
    شهرام تقی‏زاده انصاری
    ________________________________________
    1) مجله: Bildder Wissen Schaft ، سال 1994 شماره 2.
    2) همان.
    3) همان.
    4) همان.
    5) همان مجله شماره 11.
    6) همان مجله، شماره 6، سال 1996.
    7) علم به کجا می‏رود صفحه 235، ترجمه احمد آرام.
    8) استاد علامه جعفری، تدوین دکتر عبدالله نصری، فلسفه دین، صفحه 373- 368.
    9) امیل بوترو، ترجمه احمد فؤاد، علم و دین، ص 19.
    10) همان، ص 25.
    11) علامه جعفری، علم از دیدگاه اسلام، ص 14- 13.
    12) جورج سارتن، ترجمه احمد آرام، سرگذشت علم، صفحه 41.
    13) همان، ص 202.
    14) ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، سرگذشت اندیشه‏ها، صفحه 220.
    15) جورج سارتن، ترجمه احمد آرام، پیشین، ص 41.
    16) همان، ص 62.
    17) علامه جعفری، علم در خدمت انسان، ص 66- 60.
    18) فیلیپ فرانک، ترجمه حسن صفاری، زندگینامه آلبرت اینشتین، ص 533.
    19) همان، صص 534 و 533.
    20) همان، ص 537.
    21) همان، ص 534.
    22) استاد علامه جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، جلد 22، ص 313- 309
    23) استاد علامه جعفری، فلسفه دین، پیشین، ص 346.
    24) همان، ص 118.
    25) انفال: 24.
    26) استاد علامه جعفری، پیشین، صص 348- 347.
    27) همان، ص 120.
    28) همان، صص 359- 358.
    29) همان، ص 357.

     



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ