اگر خواهان شناخت فردی باشیم باید به اثر و عمل او نگاه کنیم . یکی از طرق شناختن خدای متعال، قرائت قرآن کریم و تدبیر در آن می باشد.
برای معرفت یافتن به اهل بیت علیهم السلام به سخنان و سیره عملی ایشان توجه می نمائیم. در مورد حضرت علی علیه السلام، این یگانه دهر، هرچه بخوانیم و بگوییم کم است وحق ایشان را ادا ننموده ایم. مولا را چگونه معرفی نمائیم، حال آنکه او را نشناخته ایم. یکی از راه های شناخت مولی الموحدین، مطالعه سخنان ایشان می باشد که اکثر فرموده های این امام همام درنهج البلاغه جمع آوری شده است. بر آن شدیم که برای شناساندن ایشان نمی از یَِم نهج البلاغه برگرفته وبه کام عطشان عاشقان امام بنشانیم. در نهج البلاغه موضوعات بسیاری یافت می شود که ما موضوع " وصف دنیا" را انتخاب نموده و امید داریم که تذکری برای همه شیعیان امام باشد تا از غفلت نجات یابیم:
فانی بودن دنیا
من شما را از دنیا می ترسانم که - درکام- شیرین است و - در دیده – سبز و رنگین. پوشیده در خواهش های نفسانی، و – با مردم – دوستی ورزد با نعمت های زودگذر این جهانی. متاع اندک را زیبا نماید، و در لباس آرزوها در آید، و خود را به زیور غرور بیاراید. شادی آن نپاید، و از اندوهش ایمن بودن نشاید. فریبنده ای است بسیار آزار دهنده، رنگ پذیری است ناپایدار ، فنا شونده ای مرگبار ، کشنده ای تبهکار. چون با آرزوی خواهندگان دمساز شد، و با رضای آنان هم آواز، بینند- سرابی بوده است- و بیش از آن نیست.
کسی از نعمت آن در سروری نبود، جز که پس آن اشکی از دیده هایش پالود؛ و روی خوش به کسی نیاورد، جز آنکه با سختی وبد حالی پشت بدو کرد؛ و در خور دنیاست که اگر بامداد یاور کسی بود، شامگاهش ناشناس انگارد؛ و اگر از سویی گوارا و شیرین است، از سوی دیگر تلخی و مرگ با خود آرد. کسی از نعمت آن طرفی نبندد، جز آنکه از مصیبت هایش بدو رنجی رسد؛ و شامگاهان زیر پرآسایشش نخسبد، جز آنکه بامدادان ، شاهبال بیم بر سر او فرو کوبد. سخت فریبنده ای است و فریبا است آنچه در آن است، سپری شونده است و سپری است هر که بر آنست. توشه نیک از آن نتوان برداشت جز پرهیزگاری و ترس از پروردگار. کسی که از دنیا کمتر بهره دارد، از آنچه موجب ایمنی اوست بیشتر دارد، و آن که از دنیا نصیب بیشتر گیرد، از آنچه موجب هلاک اوست بیشتر گرفته و به زودی زوال پذیرد. بسا کسی که بدان اعتماد کرد، و ناگهان مزه تلخ مصیبت را بدو چشاند، و بسا صاحب اطمینانی که ناگهانش در خاک و خون نشاند. بسا صاحب عظمتی که او را خرد و ناچیز ساخت، و بسا نازنده ای که او را به خواری انداخت. دولت آن زود گذر است و عیش آن تیره و تار. گوارای آن شور است و شیرین آن با تلخی آمیخته، غذای آن زهر، و اسباب ودستگاه آن پوسیده در هم ریخته. زنده آن در معرض مردن، تندرستش دستخوش در بیماری به سر بردن. ملک آن برده، عزیز آن شکست خورده . آن که از آن فراوان دارد، گرفتار نکبت و وبال ، و آن که بدو پناه برده ، ربوده مال. آیا شما در جای آنان به سر نمی برید که مردند؟ عمری درازتر از شما داشتند، و آثاری پایدارتر به جا گذاشتند، و تخم آرزو بیشتر در دل کاشتند، و شمارشان فزونتر بود، و سپاهیانشان فراگیرتر. دنیا را چسان پرستیدند، و آن را چگونه بر خود گزیدند؟ سپس از آن رخت بربستند، بی توشه ای که کفایت آنان تواند و یا مرکبی که به منزلشان رساند. شنیده اید دنیا یکی از آنان را با فدیه ای واگذارده باشد، یا به گونه ای یاری شان داده ، یا با آنان به نیکی به سر برده؟ نه چنین است که سختی آن بدانها چنان رسید که پوست و گوشتشان را درید. با سختیها ، سستشان کرد؛ و با مصیبت ها، خوارشان نمود ، و بینی شان را به خاک مالید، و زیر پایشان سود؛ و دشواریهای زمانه را بر آنچه با آنان کرد، افزود. دیدید چگونه آن را که برابرش فروتنی کرد، و برخویشتنش گزید و روی بدو آورد، نشناخت، و با او نساخت تا آنکه بار بستند و برای همیشه از آن گسستند. آیا جز گرسنگی ، توشه ای همراهتان کرد؟ یا جز در سختی شان فرود آورد؟ یا روشنی آن برایشان جز تاریکی بود؟ یا جز پشیمانی چیزی بدرقه راهشان نمود؟ پس چنین دنیایی را می گزینید؟ یا بدان اطمینان می کنید؟ یا آزمند آن می شوید؟ بد خانه ای است برای کسی که بدان گمان بد نیارد، یا در آن خود را از بیم وی ایمن شمارد. (1)
انذار از دنیا
شما را از دنیا می پرهیزانم، که منزلگاهی است ناپایدار؛ نه خانه ی ماندن و نه جایگاه قرار. خود را آراسته و به آرایش خویش شیفته است، و دیگران را به زینت خویشتن فریفته. خانه ای نزد خداوند آن خوار. و متاعی بی مقدار . حلال آن را به حرامش معجون داشته است؛ و خوبی آن را به بدی اش مقرون و زندگانی اش را به مرگ آمیخته است؛ و در کاسه شهدش، شرنگ ریخته است . خداوند تعالی آن را برای دوستانش نگزید، و در دادن آن به دشمنانش بخل نورزید. خیر آن اندک است، و شر آن آماده، فراهم آن پریشان و ملک آن ربوده؛ و آبادان آن رو به ویرانی نهاده. آنچه ویران گردد، خانه خوبی نیست و به کار نیاید، و عمری که چون توشه پایان پذیرد، زندگانی به شمار نیاید. و روزگاری که چون پیمودن راه به سر آید ، دیر نپاید .آنچه را خدا بر شما واجب کرده مطلوب خود شمارید، و توفیق گزاردن حقی را که از شما خواسته ، هم از او چشم دارید، و پیش از آنکه مرگ شما را فرا خواند، گوش به دعوتش بدارید. (2)
ویژگیهای آنان که دنیا را رها کرده اند
آنان که خواهان دنیا نیستند، دلهاشان گریان است، هر چند بخندند، و اندوهشان فراوان است، هر چند شادمان گردند وبا نفس خود در دشمنی بسیار به سر برند، هر چند دیگران بر آنچه نصیب آنان شده، غبطه خورند. (3)
غفلت انسان
یاد مرگ از دل های شما رفته است و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته. دنیا بیش از آخرت مالکتان گردیده و این جهان، آن جهان را از یادتان برده . همانا شما برادران دینی یکدیگرید، چیزی شما را از هم جدا نکرده، جز درون پلید و نهاد بد که با آن به سر می برید نه هم را یاری می کنید، نه خیرخواه همید، نه به یکدیگر چیزی می بخشید ، و نه با هم دوستی می ورزید. شما را چه می شود که به اندک دنیا ، که به دست می آورید، شاد می شوید؛ و از بسیار آخرت، که از دستتان می رود، اندوهناک نمی گردید؟ و اندک دنیا را که از دست می دهید، نا آرامتان می گرداند؛ چندانکه این نا آرامی در چهره هاتان آشکار می شود، و ناشکیبا بودن از آنچه بدان نرسیده اند، پدیدار. گویی که دنیا شما را خانه اقامت و قرار است، و کالا و سود آن همیشه برای شما پایدار. چیزی شما را باز نمی دارد؛ از آنکه عیب برادر دینی خود را - که از آن بیم دارد- رویاروی اوبگویید، جز آنکه می ترسید، او همچنان عیب را – که در شماست- به رختان آرد. در واگذاشتن آخرت و دوستی دنیا با هم یک دل هستید و هر یک از شما دین را بر سر زبان دارید. چنان از این کار خشنودید که کارگری کار خود را به پایان آورده، و دوستی خداوند خویش را حاصل کرده . (4)
دنیا محل آرامش نیست
دنیا خانه نیست ، شدن است و رنج بردن و دگرگونی پذیرفتن، و عبرت گرفتن . نشان نابود شدن، اینک روزگار، کمان خود را به زه کرده است، تیرش به خطا نرود، و زخمش به نشود؛ بر زنده تیرمرگ ببارد، و تندرست را به بیماری از پا در آرد، و نجات یافته را درناتوانی و ماندگی دارد. خورنده ای است که روی سیری نبیند، نوشنده ای است که تشنگی اش فرو ننشیند . و نشان رنج دنیا، اینکه: آدمی فراهم می کند آنچه نمی خورد، و می سازد آنچه در آن نمی نشیند؛ پس به سوی خدا می رود، نه مالی برداشته و نه خانه ای با خود داشته و نشان دگرگونی آن، اینکه : کسی را که بدو رحمت آرند بینی که –روزی – حسرت وی خورند، و حسرت خورده را بینی که بر او رحمت برند؛ و این نیست جز به خاطر نعمتی که رخت بر بسته، و یا نقمتی که فرود آمده و بار گسسته. و نشان عبرت دنیا، اینکه: آدمی بدانچه آرزو دارد ، نزدیک می شود و رسیدن اجل رشته آرزوی او را می برد. نه آنچه آرزو داشت به دست آمده، و نه آن که مرگ ، چشم بدو دوخته، واگذارده است. پاک و منزه است خدا! شادی دنیا چه فریبنده است؛ و سیرآبی آن چه تشنگی آورنده ؛ و سایه آن چه گرم وسوزنده . نه آینده مرگ را ردّ توان کرد، ونه گذشته را باز توان آورد. پاک و منزه است خدا، چه نزدیک است زنده به مرده، به خاطر پیوستن بدان، و چه دور است مرده از زنده ، به خاطر بریدن وی از آن!(5)
پایان دنیا مرگ است
دنیا خانه ای است فرا گرفته بلا، شناخته به بیوفایی، نه به یک حال پایدار است، و نه مردم آن از سلامت برخوردار.دگرگونی پذیرد، رنگی دهد و رنگ دیگر گیرد. زندگی در آن ناباب است ، و ایمنی در آن نایاب و مردم دنیا نشانه هایند، که آماجشان سازد. تیرهای خود به آنان افکند و به کام مرگشان در اندازد.
و بندگان خدا! بدانید که شما و آنچه درآنید ( دنیا)، به راه آنان که پیش از شما بودند روانید که زندگانی شما از شما درازتر بود، و خانه هاشان بسازتر و یادگارهاشان دیربازتر( دراز مدت). کنون آواهاشان نهفته شد، و بادهاشان فروخفته.
تن هاشان فرسوده گردید، خانه هاشان تهی، و نشان هاشان ناپدید. کاخ های افراشته و بالش های انباشته را به جا نهادند، و زیر سنگها و درون گورهای به هم چسبیده فتادند، جایی که آستانه اش را ویرانی پایه است، و استواری بنایش را خاک، مایه. جای آن نزدیک است، و باشنده ی آن دور و به کنار، میان مردم محله ای ترسان، به ظاهرآرام و در نهان گرفتار. نه در جایی که وطن گرفته اند، انس گیرند و نه چون همسایگان یکدیگر را پذیرند. با آن که نزدیک به هم آرمیده اند ، خانه هم را ندیده اند و چسان یکدیگر را دیدار کنند که فرسودگی شان خرد کرده است، و سنگ و خاک آنان را در کام فرو برده.
گویی شما هم به جایی رفته اید که آنان رفته اند، وآن خوابگاه به گروتان برداشته و آن امانت جای شما را در کنار خود داشته. پس چگونه خواهید بود اگر کار شما به سرآید و گورها گشاید؟" آن هنگام آزموده می شود هر کس بدانچه پیشاپیش فرستاده، و باز گردانیده می شوند به سوی خدا که مولای راستین آنهاست و به کارشان نیاید آنچه به دروغ برمی بافتند. ( یونس /30)(6)
چه ستایم خانه ای را که آغاز آن رنج بردن است، و پایان آن مردن . در حال آن حساب است و در حرام آن عقاب. آن که در آن بی نیاز است، گرفتار است؛ و آن که مستمند است، اندوهبار . آن که در پی آن کوشید بدان نرسید، و آن که به دنبال آن نرفت، او رام وی گردید. آن که بدان نگریست، حقیقت را به وی نمود، و آن که در آن نگریست، دیده اش را بر هم دوخت. (7)
دنیا محل آزمایش
هان! دنیا خانه ای است که از گزند آن ایمنی نیست، مگر هم در آن خانه ، کاری کنند که توشه آخرت است نه به کار دنیا پردازند. چه آن مایه حسرت است. مردم به دنیا مبتلایند، و به بوته آزمایش در آیند. پس آنچه برای دنیا گرفته اند، حساب آن بکشند، واز آنان بستانند؛ و آنچه برای جز دنیا به دست آورده اند، بدان رسند و در نعمت آن بمانند. دنیا در دیده صاحب خردان، چون سایه ی پس از زوال است، که گسترده ناشده در هم رود، و افزون نشده کاهش یابد. (8)
سفارش به مردم
بندگان خدا! شما را سفارش می کنم این دنیا را که وانهنده شماست واگذارید، هر چند وانهادن آن را دوست نمی دارید. دنیایی که تن ها را کهنه می کند، هرچند نوشدن آن را خوش دارید. مَثل شما و دنیا، چون گروهی همسر است که به راهی می روند، و تا در نگرند آن را می سپرند، و یا قصد رسیدن به نشانی کرده اند و گویی بدان رسیده اند. چه کوتاه است فرصت کسی که تازد تا راهی که در پیش دارد به سر رسد، و یا آنکه روزی فرصت دارد نه بیش و مرگش از در رسد، و خواهانی شتابان در پی او افتاده، و او را می راند تا در دنیا نماند. پس در عزت و ناز دنیا بر یکدیگر پیشدستی مکنید؛ و به آرایش و آسایش آن شادمان مشوید، و از زیان و سختی آن ناشکیبا مباشید که عزت و نازش ، پایان یافتنی است، و آرایش و آسایش آن سپری شدنی، و زیان و سختی آن تمام شدنی؛ و هر مدتی از آن سرآمدنی وهر زنده آن مردنی.
آیا نشانه ها که از گذشتگان به جای مانده شما را از دوستی دنیا باز نمی دارد؟ و اگر خردمندید مرگ پدرانتان که در گذشته اند، جای بینایی و پند گرفتن ندارد. نمی بینید گذشتگان شما باز نمی آیند، و ماندگان نمی پایند! نمی بینید مردم دنیا روز را به شب و شب را به روز می آرند و هر یک حالتی دارند! مرده ای است که بر او زاری کنند. زنده ای که تسلیتش گویند. افتاده ای بیمار، بیمارپُرسی تیمارخوار. و دیگری که جان می دهد، و دنیا جویی که مرگ به دنبالش می دود، و غافلی به خود وانگذاشته و ماندگان پی گذشتگان را داشته.
هان! برهم زننده لذت ها، تیره کننده شهوت ها، و بُرنده آرزوها را به یاد آرید آنگاه که به کارهای زشت شتاب می آرید، و از خدا یاری خواهید بر گزاردن واجب او، چنانکه شاید، و نعمت و احسان او که به شمار نیاید. (9)
امیرالمومنین علیه السلام در فرازهای فوق ، ضمن معرفی و توصیف دنیا ، به انسان ها می آموزد که دراین دنیا با این مولفه ها چگونه زندگی نمایند تا دچار خسران نگردند از خدای مهربان گوش شنوا طلب می نمائیم تا از فرمایشات امام بهره جوییم.
پی نوشتها:
1- خطبه 111، ترجمه سید جعفر شهیدی.
2- خطبه 113.
3- همان.
4- همان.
5- خطبه 114.
6- خطبه 226.
7- خطبه 82.
8- خطبه 63.
9- خطبه 99.
به نقل از سایت بنیاد نهج البلاغه
نقش و اهمیّت قرآن کریم در زندگی بشر
قرآن کریم در برگیرندة هدایت و سعادت انساندر دنیا و آخرت میباشد و در تمام مراحل زندگی رهبر و راهنمای انسان به سوی کمال است. «این قرآن به راهی هدایت میکند که مستقیمترین راههاست...»[1] کسانی که با قرآن مأنوسند به کمک قران حق را از باطل تشخیص میدهند.[2]
قرآن کریم، انسان را به زندگی کردن با معیارها و ارزشهای انسانی و اسلام دعوت میکند، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «هر کس قرآن را پیش روی خود قرار داد، رهبر و پیشوای او به بهشت خواهد بود وهر کس آن را به پشت سر افکند طرد کننده و سوق دهنده او به سوی جهنم خواهد بود».[3]
قرآن مجید عامل صعود به سوی بهشت،[4] مایه خرمی دلها،[5] دریای بیکران معرفت[6] و یگانه عامل توانگری است.[7] که عامل اصلی هدایتگر و تربیت کننده افراد و جوامع بشری به سوی کمال و نیل به ارزشهای اخلاقی و انسانی است.
درباره ارتباط وانس با قرآن کریم، لازم است چند نکته مورد توجه قرار گیرد:
الف. چگونه میتوان با قرآن مجید انس پیدا کرد؟
برای بهرهمندی و اُنس با قرآن باید مراحلی را طی کرد از جمله:
1. یادگیری قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «خیارکم من تعلم القرآن وعلّمه؛[8] بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و آن را به دیگران نیز یاد دهد».
2. قرائت قرآن؛ حضرت امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه ودمه و جعله الله مع السفرة الکرام البررة...؛[9] کسی که قرآن بخواند، درحالی که جوان مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط شده و با فرشتگان بزرگوار و نیکو صفت همنشین میشود».
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «نوروا بیوتکم بتلاوة القرآن...»؛[10] خانههای خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید».
تلاوت قرآن نیز خود دارای آدابی است از جمله: الف. مسواک زدن، پیامبر گرامی میفرماید: «نظفوا طریق القرآن قیل یا رسول الله و ما طریق القرآن قال افواهکم قیل بماذا قال بالسواک؛[11] راه قرآن را پاکیزه نگه دارید. عرض شد یا رسول الله! راه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهایتان. عرض شد: چگونه؟! فرمود: بوسیله مسواک کردن».
ب. وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن؛ «لا یسمه الا المطهرون؛[12] جز پاکان بر آن دست نزنند».
ج. پناه بردن به خداوند متعال پیش از قرائت قرآن؛ «فاذا قرأت القرآن فاستغذ بالله من الشیطان الرجیم؛ وقتی که قرآن میخوانی از (شرّ) شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر».
د. قرائت قرآن با صدای خوش و دلنشین؛ پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «لکل شیء حلیة و حلیة القرآن الصوت الحسن؛[13] برای چیزی زیبایی و زینتی است و زینت قرآن صوت نیکو میباشد».
ه. قرائت قرآن همراه با خشوع؛ «الم یأن للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق...؛[14] آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آن چه از حق نازل شده خاشع گردد...»
و. قرائت همراه با حزن و اندوه؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأ نموه فابکوا فان لم تبکوا فتباکوا»[15] براستی قرآن همراه با حزن نازل شده است، بنابراین، هنگامی که قرآن میخوانید گریه کنید و اگر گریه نکردید حالت گریه را به خود بگیرید».
ز. تلاوت قرآن با ترتیل و شمرده؛ «ورتل القرآن ترتیلا؛[16] قرآن را با دقت و تأنی بخوان».
3. تدبر در قرآن؛ قاری قرآن باید با توجه به معانی قرآن، آن راتلاوت کند و در آیات تفکر و اندیشه نماید و از آنها پند گیرد، چنان که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «(پرهیزکاران) در شب به پا خواسته و قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت میکنند، جان خویش را با آن محزون میسازند و دوای درد خود را از آن میگیرند هرگاه به آیهای برسند که در آن تشویق باشد، با علاقه و امید به آن روی میآورند و روح و جانشان با شوق بسیار در آن ذخیره میشود و آن را همواره الگوی خود میسازند و هرگاه به آیهای برسند که در آن بیم باشد، گوشهای دل خود را برای شنیدن آن باز میکنند و صداهای ناله و برخورد زبانههای آتش در گوششان طنین انداز است»[17].
4. عمل به قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «ربّ تال للقرآن و القرآن یلعنه؛[18] چه بسیار کسانی که قرآن را تلاوت میکنند، در حالی که قرآن بر آنها لعن و نفرین میفرستد».
5. حفظ قرآن؛ پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «لا یعذب الله قلبا وعی القرآن؛[19] خداوند قلبی را که ظرف قرآن باشد، عذاب نمیکند».
بنابراین، برای مأنوس شدن با قرآن، داشتن برنامهای منظم و روزانه برای قرائت و عمل به موارد و عوامل مذکور لازم است.
ب. چرا قرآن کریم در بین ما مهجور است؟
مهجوریت قرآن و فاصله گرفتن مردم به خصوص مسلمانان از مفاهیم و معارف قرآن علتهای متعددی دارد از جمله:
1. تلاش و توطئه شیاطین جنی و انسی باعث شده که مردم از مفاهیم و معارف بلند قرآن مجید فاصله گرفته و در دام شیطانهای وسوسهگر گرفتار آیند و با آموزههای قرآن کریم بیگانه شوند و قرآن در میان آنها به خصوص مسلمانان مهجور بماند، قرآن کریم میفرماید: «و قال الرسول! یارب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا؛[20] و پیامبر (خدا) گفت: «پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند (و از آن دوری جستند)».
2. فراموش کردن مفاهیم و معارف قرآن کریم وغفلت از آنها، باعث شده که مردم به دستورها و پیامهای راهگشا و هدایتگر این کتاب مقدس توجه نکنند و فرهنگ قرآن در میان مردم به دست فراموشی سپرده شود بسیاری از مردم به جای عمل به قرآن، تنها آن را به عنوان یک کتاب مقدس یا به قصد ثواب آن را تلاوت میکنند و یا در مراسم ختم مردهگان آن را قرائت نموده و یا در کنار سفره عقد و یا دریاچهای سبز بر روی طاقچه از آن نگهداری میکنند!! در حالی که قرآن کریم برای هدایت و تربیت انسانها نازل شده و مردم باید با عمل به دستورها و فرمانهای آن، برای رسیدن به کمال و نزدیک شدن به خداوند را بپیمایند و در آیات آن تدبر و تفکر کنند ودر زندگی آنها را بکار گیرند و پیاده کنند؛ «... و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛[21]... و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آن چه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی، شاید اندیشه کنند».
3. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ درباره مهجوریت قرآن کریم میفرماید: «... حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش میکنند، پس در آن روزقرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور میگردند و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی میان مردم ندارند، پس قرآن و پیروانش در میان مردمند، ولی گویا حضور ندارند، با مردمند ولی از آنها بریدهاند؛ زیرا گمراهی و هدایت هرگز هماهنگ نشوند، گر چه کنار یکدیگر قرار گیرند، مردم در آن روز، درجدایی و تفرقه هم داستان، و در اتحاد و یگانگی پراکندهاند، گویی آنان پیشوای قرآن بوده و قرآن پیشوای آنان نیست، پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطی را از قرآن نشناسند...».[22]
علی امیرخانی