لباسی را که به جوهر آلوده شده است به مدت 5 دقیقه در ظرف پر از شیر بخوابانید سپس آن را بیرون آورده با آب معمولی بشویید اثر لکه جوهر به کلی از بین خواهد رفت.سیاهی مهر:گاهی مهرها در خانه رنگ سیاه به خود می گیرند برای برطرف کردن سیاهی آن، آن را به مدت 15 دقیقه روی بخاری قرار دهید بعد از گذشت مدت مذکور سیاهی مهر کاملاً برطرف می گردد. زنگ زدگی روی لباس: برای پاک کردن زنگ زدگی روی لباس باید مدت 10 دقیقه یا دوای ضد زنگ لکه راماساژ دهید. و بعد با پودر رختشویی محل لکه را بشویید.لکه زنگ زدگی روی حوله با آبلیموی داغ برطرف می شود. اما هیچ وقت محل زنگ زدگی را با صابون نشویید. اثر انگشت روی دیوار:در خانه بسیار اتفاق می افتد که جای انگشت بچه ها روی دیوار می ماند. برای برطرف کردن اثر انگشت بچه و لکه های روی دیوار یک سیب زمینی را نصف کنید و با هر نصف سیب زمینی چندین بار در و پنجره و دیوار بمالید و بعد با یک اسفنج جای لکه را پاک کنید
شاهین باشگاهی بود که در سال 1321 به دست یک معلم به نام دکتر عباس اکرامی با همکاری و همراهی گروهی از بهترین جوانان کشور که عمدتاً دانشجو بودند ، بنا نهاده شد و مفاخر بزرگی چون امیرمسعود برومند ، امیر عراقی ، شکیبی ، فاخری ، انصاری ، دکتر نادر افشار ، مرحوم پرویز دهداری ، حسینعلی کلانی ، جعفر کاشانی ، همیون بهزادی ، حمید شیرزادگان ، و ... تربیت کرده و به جامعه فوتبال یران تقدیم نمود .ا
شاهین دارای 402 تیم جوان با 62 شعبه در سطح کشور بود که دکتر اکرامی ین تیم را بر پیه 3 اصل ( اخلاق ، تحصیل و علم و ورزش ) استوار ساخته بود . ا
شاهین در آن روزگار ، تنها دفتری بود در ورزشگاه امجدیه ( شیرودی فعلی ) که بازیکنانش برای تعلیم در آنجا گرد هم می آمدند . این باشگاه بری اولین بار آموزش فوتبال را به صورت کتابی و از روی اصول ، شروع کرد و نخستین جزوه آموزشی را که در بر گیرنده اصول ورزش فوتبال بود ، و با استفاده از منابع جهانی تهیه و تنظیم گشته بود ، جهت یادگیری در اختیار اعضای خود قرار داد . ا
این تیم به جهت سیستم و قدرت عجیبی که بازیکنانش در کار حمله داشتند به ندرت اجازه میداد حریفانش ( حتی بزرگترینشان ) خود را از شکست نجات دهند . لیکن بی درایتی و عدم دور اندیشی مدیران وقت باشگاه و کج سلیقگی و انفعال دستگاه ورزش وقت کشور ، دست به دست هم داد و باعث شد بدلیل پاره ی مسائل بعد از بازی ین تیم با تهرانجوان در هفته دهم ( در تاریخ 16/4/1346 ) این باشگاه منحل گردد . ا
در آن بازی ناظم گنجاپور با وارد کردن سه گل در دقیق 61 ، 68 و 75 به درون دروازه تهران جوان این افتخار را بدست آورد که تا تمام کننده کتاب پیروزی های شاهین برای همیشه باشد . ا
آن روز شاهین در هفته دهم بازی ها با 18 امتیاز از 10 دیدار ( در آن زمان باری هر پیروزی 2 امتیاز منظور می شد ) و 19 گل زده و 7 گل خورده در صدر و داریی با 16 امتیاز در ردیف دوم قرار گرفته بود . ا
این بازی آخرین بازی شاهین بود در حالی که در ین فصل ، 3 هفته از بازی هی ین تیم مقابل شهربانی ، دیهیم و تاج ( 6 تی ها ! ) باقی مانده بود ، ناگهان با اطلاعیه رسمی سازمان تربیت بدنی از تاریخ 20/4/1346 شاهین منحل گردید . پس از انحلال شاهین ، بازیکنان آن همچنان یکپارچگی خود را حفظ کردند و حدود یک سال محرومیت را با ادامه بازی ها و تمرینات خود در زمین هی خاکی ، سپری نمودند . تا این که باشگاه های مطرح آن روز در صدد جذب این جوانان بی رقیب بر آمدند و از آن جمله باشگاه پاس خواهان کاشانی ، کلانی و همیون بهزادی بود و بعضی از باشگاه های دیگر هم بقیه آنان را مدنظر قرار داده بودند لذا شاهینی ها به تکاپو افتادند تا از تفرق و پراکندگی مجموعه خود جلوگیری به عمل آورند ( از آن جمله مرحوم پرویز دهداری را می توان نام برد ) و بر آن شدند تا این مجموعه را در باشگاه پرسپولیس گردهم آورند . ا
و اما پرسپولیس .
سلام. این مطلب هم تقدیم به طرفداران سریال یوزارسیو ! مصاحبه با مصطفی زمانی (متولد 1361) ، بازیگر نقش یوزارسیو در فیلم حضرت یوسف (ع)
تا می گویی یوسف، همه چهره ای را مجسم می کنند که با دیدنش اگرچاقو به دست داشته باشی حتماً دستت را خواهی برید. ازاین قصه که بگذریم، با خودم فکرمی کردم پیدا کردن یوسف ازمیان خیل چشم رنگی هایی که عرصه سینما را به دست گرفته اند خیلی هم نباید سخت باشد.
به ادامه مطلب بروید
کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام و کشورشان می تپد ، متوجه این باشند که پست ، میزان نیست ، مقام میزان نیست رئیس دولت یا رئیس مجلس بودن میزان نیست ، این مقامات تمام می شود ؛ آنی که هست خدمت است . آدم متعهد در هر جا باشد ، اگر دید خدمتش خوب است آن جا ، بیشتر دل گرم است . یعنی هدف این باشد که خدمت بکند ، نه هدفش این باشد که مقام داشته باشد .
یادداشت های شخصی آقای محمود احمدی نژاد :
مدتهاست که به خدمت ها و خیانتهای دیوانسالاری (بوروکراسی) می اندیشم.
دیوانسالاری موجود، چقدر به حل مشکلات کمک می کند و چه میزان به تثبیت مشکلات می انجامد؟
دیوانسالاری پدیده جدیدی نیست وتمدن ها و حکومتهای مقتدر، هرگز بدون انضباط دیوانی نبوده اند. در دوره های اخیر هم بوروکراسی را تجسم مدیریت عقلی و علمی دانسته اند ولی باید دید که آنچه روی کاغذ آمده و موضوع بحثهای نظری در باب عقلانیت ابزاری بوده با آنچه عملاً اتفاق افتاده و بخصوص آنچه با پوشش مدرنیزه کردن دولت ها در دهه های اخیر تحقق یافته ، واقعاً چه مقدار دولت را عقلانی و چه مقدار عقل ها را دولتی یعنی رسمی، کلیشه ای و اداری کرده است؟
بسیاری از انقلابها در تارهای عنکبوتی بوروکراسی، گرفتار شده اند، تارهایی که خاصیت ارتجاعی و بازگرداننده دارند و همه شور و شعور انقلابی را خنثی می کنند و اوضاع را به عصر ماقبل انقلاب ها باز می گردانند.
خواص مثبت دیوانسالاری را کاملاً می پذیریم مشروط به آنکه براستی به مدیریت علمی بینجامد.
اما دست کم درکشورهایی چون کشور ما که دهه های متوالی تحت سلطه رژیمهای وابسته بوده اند و الگوهای جعلی، تحمیلی و وارداتی پوسیده را تجربه کرده اند، مساله بوروکراسی، غالباً نوعی دولت در دولت را می سازد تا ظاهراً بودجه اقتصاد و مملکت را محاسبه پذیر، برنامه ریزی شده و علمی وشفاف نشان دهد اما در واقع مسائل بسیاری را غیرشفاف، غیرعملی و حتی تبدیل به ضد برنامه می نماید.
حتی بهتر است بگویم بوروکراسی گاهی، نقش ابزاری خود را از دست می دهد، تبدیل به یک ایدئولوژی می شود و اخلاق ویژه ای می سازد که حالتی تخدیری و ایستا را برکل سیستم تحمیل می کند. در نتیجه کم کم وسیله تبدیل به هدف می گردد و هدف به وسیله!
ایدئولوژی دیوانسالارانه، عملا باعث اصطکاک درون سیستمی می شود. همه چرتکه می اندارند و هرکس جزئیات کار خود را می داند اما هیچکس از کلیت کار و نتیجه عملی آن، چیزی نمی داند. همه مشغول کارند اما کاری پیش نمی رود. تلاش می کنند ولی گره ای باز نمی شود.
به طور خلاصه باید گفت که نظام بوروکراسی موجود چند شاخصه برجسته دارد. اول اینکه پیچک وار در حال توسعه است . یعنی اصولا میل دایمی به بسط حوزه نفوذ و سیطره اختیارات و دائره استیلای خود دارد .
دوم اینکه با تمام توان از خود دفاع می کند. حتی ساختمان و ابزار کار مازاد خود را هم راضی نیست که به دیگران بدهد و به بهانه های واهی از آن مراقبت می نماید .
سوم اینکه به شدت بخشی نگر و جزیی نگر است.
شاخصه چهارم این است که در مقابل تحولات مقاوم است. هر نوع تحول را به منزله آسیب به خود تلقی و در برابر آن مقاومت می نماید و آخر اینکه با زدهی آن بسیار پائین و هزینه آن فراوان و رو به افزایش است.
درچنین وضعیتی چه راه حل هایی وجود دارد؟
عده ای تسلیم می شوند و بیلان کار از پائینی ها می گیرند و به مسئولین بالاتر می دهند و وجدانشان با همین آمارها آرام می گیرد در حالی که برای امثال من آدم ها مهمند نه آمارها. آمارها را همه دولتها و مدیران می دهند و بازی با اعداد را بلدند یعنی طبق گزارش های رسمی شان همه چیز خوب و ایده آل است. همه می توانند آرام بخوابند که بوروکراسی، بیدار است!
اما در صحنه زندگی واقعی مردم، مشکلات حل نشده باقی می ماند، این همان خطری است که من از دوران مسئولیتم در شهرداری تهران و حتی قبل از آن، همواره از آن رنج برده ام و خواسته ام با شکستن سنت های غلط و بدعت های وارداتی، دستگاه اداری را از این تار گسترده عنکبوتی خارج نمایم که البته گاهی امکان پذیر شده و گاهی نیز نشده است.
راه دوم برای رهایی از باتلاق بروکراسی، قانون شکنی یا دور زدن قانون است که بسیاری برای منافع ایل وتبار وحزب های دولت ساخته و یا منافع شخصی خود بارها و بارها به این اعمال مبادرت کرده اند. این اعمال با اعتقادات و منش من سازگار نیست و به هیچ وجه به چنین راه هایی اعتقاد نداشته و ندارم و برای اصلاح آن آمده ام. چرا که عمیقا معتقدم تا برابری همگان در برابر قانون تأمین و تضمین نشود، به دولت اسلامی نخواهیم رسید.
راه سوم، اصلاح انقلابی و آنی قوانین و خانه تکانی سنگین در سیستم دیوانسالاری کشور است. این وظیفه مهم و مشترک مجلس و دولت است که باید در همین دوران و در سریعترین زمان ممکن تحقق هرچند نسبی یابد درغیر اینصورت به این زودی ها دیگر چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و یا حداقل کار روز به روز سخت تر خواهد گردید، کما اینکه تاکنون چنین روندی را شاهد بوده ایم. اگر بوروکراسی که مظهر عقل ابزاری است و باید ابزار باشد، خود تبدیل به هدف و شغل اصلی دولت شود، به جای آنکه هزینه ها را کم کند و بودجه ها را شفاف و برنامه ها را عملی کند، تبدیل به ترمز سیستم می شود و بلکه باید گفت این اختلال تا جایی پیش می رود که شبکه هایی ایجاد می شود که بودجه عمومی را هزینه خصوصی می کند، ساختاری برای توقف خلاقیت ها و تبدیل رودخانه مواج انقلابی ومبتکر به مردابی مرده و ساکن. اینک ما بر سر دو راهی مهمی قرار گرفته ایم : انقلاب فدای بوروکراسی یا دیوانسالاری درخدمت انقلاب؟
نکته دیگر در این رابطه ، آن است که باید به نقطه تعادل میان نظریه و عمل برسیم. ما با دو خطر در این مسیر همواره مواجه هستیم. یکی برخورد غیر کارشناسانه و غیر علمی و بدون توجه به مشکلات کشور است که آن را می توان عمل زدگی نامید. (البته باید توجه داشت که عمل زدگی با عمل گرایی متفاوت و بلکه متضاد است.(
خطر دوم آن است که به نام مدیریت علمی یا عقلانیت و به بهانه های دیوانی و پشت عنوان اصلاح گام به گام بخواهیم رکود و توقف و تحجر مدیریتی را توجیه و تثبیت کنیم و حتی عقبگرد نماییم. عده ای می خواهند تنبلی ها و کندی ها و وقت کشی های ملی و مدیریتی را تحت ¤
نوروز، از جشنهای باستانی ایرانیان است. در زمانهای کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین (معمولاً مطابق با ?? مارس) آغاز میشد، ولی مشخص نیست که چند روز طول میکشیدهاست. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشن یک ماه ادامه داشته است. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا میشد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی داشت، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامیکه پادشاهان مردم عادی را به دربار شاهنشاهی میپذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت.
فهرست مندرجات[مخفی شود] |
جشن نوروز از آیینهای باستانی و ملی ایرانیان میباشد. جزئیات چگونگی این جشن تا پیش از دوره هخامنشیان بر ما پوشیدهاست. در اوستا نیز هیچ اشارهای به این جشن نشدهاست. همچنین از دید مذهب و باورهای دینی ایرانیان باستان در ارتباط با این جشن اطلاعاتی در دست نیست. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد.
با استناد بر نوشتههای بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استانهای گوناکون که پیشکشهایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند میپذیرفتند. گفته شده که داریوش کبیر، یکی از شاهان هخامنشی (??? - ???)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بأل مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن میکرد.
همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد. سپس کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد میشد. و سپس والامقامترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکههایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ میشد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه میکردند. شاه پیشکشهای نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش میکرد. ?? روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هریک از آنها کاشته میشد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را کف کاخ میپاشیدند و تا روز ?? فروردین که به آن روز مهر میگفتند، آنها را برنمی داشتند.
جشنهایی که از آن روزگار به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچکتر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن میآید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است.
نوروز در گذشته دارای آداب چندی بودهاست که امروز تنها برخی از آنها برجای مانده و پارهای در دگرگشتهای زمانه از بین رفتهاند. از رسمهای بجا مانده یکی راه افتادن حاجی فیروز است.
در کتاب بحارالانوار علامه مجلسی درباره نوروز روایات متعددی وجود دارد، در جلد ? ???بیش از ? ???صفحه به نقل از امام صادق نقل شدهاست که به معلی بن خنیس فرمودند:ای معلی! همانا نوروز روزی است که پروردگار جهان از بندگانش پیمان گرفت که او را پرستش کنند، به او شرک نورزند و به پیامبران و امامان ایمان بیاورند، نوروز اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادهای ناگهانی وزیدن گرفت و ستاره زمین در چنین روزی ایجاد شد، روزی است که علی در نهروان پیروز شد و گلهای زمین در آن روز خلق شد، در چنین روزی کشتی نوح بر کوه جودی نشست، همان روزی که جبرئیل بر پیامبر نازل شد، همان روزی که ابراهیم بتها را شکست، روزی که پیامبر؛ علی را بر دوش خود حمل کرد تا بتهای قریش را سرنگون کند و در چنین روزی است که مهدی ظهور خواهد کرد
خانهتکانی از دیگر آئینهای نوروز است. ده پانزده روز مانده به نوروز (سال نو)خانه تکانی شروع میشود. در این آئین، همه وسایل خانه گردگیری و شستشو میشود و پاک و پاکیزه میگردد.
چنان زوایای خانه را میروبند که اگر تا یک سال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزه سازی آنها به دست نیاید، قابل تحمل باشد.
وسواس برای این پاکیزه سازی تا به حدی است که در و دیوار خانه اگر نه هر سال، هر چند سال یکبار نقاشی میشود.
پس از خانه تکانی، نوبت سبزه کاشتن میشود. مادران حدود یک هفته مانده به نوروز، مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در ظرفهایی زیبا میریزند و خیس میدهند تا آهسته آهسته بروید و برای سفره نوروزی آماده گردد.
کاری که پس از شکل گیری روشهای جدید ارتباطی مانند نامهنگاری، یا شکل جدیدتر آن نامههای الکترونیکی رواج یافته، ارسال کارت شادباش است؛ یک هفته پیش از آغاز سال نو، زمان ارسال کارتهای شادباش فرا میرسد، فرستادن کارت شادباش برای همه دوستان و آشنایان، و اقوامی که در دیگر کشورها یا شهرها زندگی میکنند، البته کاری پسندیدهاست، امروزه و بعد از رواج تلفن بیشتر به یک تلفن برای گفتن تبریک سال نو پس از تحویل سال بسنده میکنند.
دید و بازدید رفتن تا پایان روز ?? فروردین ادامه دارد. اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک، مانند پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دائی و... میروند.
روزهای بعد نوبت اقوام دورتر فرا میرسد و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر میزنند و دیدارها تازه میکنند. حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورتهایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند، این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت میشمارند و راه آشتی و دوستی در پیش میگیرند.
از آنجا که مدارس در ایام نوروز تا ?? فروردین تعطیل است، فرصت خوبی برای سفر کردن به دست میآید. پس گروه کثیری از مردم به شهرهای دیگر و نقاط خوش آب و هوا ی کشور که در ایام نوروز از آب و هوای معتدل برخوردار است، سفر میکنند. اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست. مردم به دیدار یکدیگر میروند و دیگران را به شام و ناهار دعوت میکنند. سفرهای زیارتی نیز که از دیرباز مرسوم بوده، همچنان رونق دارد. به این معنی که عده زیادی شب عید به مشهد میروند و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود باز میگردند.
اغلب مردم، روز اول عید نوروز سبزی پلو و ماهی، کوکو سبزی و آش می خورند. اگرچه غذاهایی دیگری نیز رواج دارد. برای مثال کردها صبح روز اول عید خورشت قورمه سبزی می پزند.
آداب و سنن مربوط به نوروز در گذشته بیش از امروز بودهاست.
تا چند دهه پیش در برخی نواحی ایران، نوروزی خوانی مرسوم بودهاست. در گیلان و مازندران و آذربایجان، از حدود یک ماه پیش از فرارسیدن نوروز، کسانی در روستاها راه میافتادند و اشعاری در باره نوروز میخواندند. اشعاری که بنا بر تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی آمیخته بود و ترجیع بند آن چنین بود:
باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان، ...
این پیکهای نوروزی در مقابل نوروزی خوانی از مردم پول یا کالا میگرفتند و سورسات نوروزی خود را جور میکردند.
تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن «میر نوروزی» نیز یکی از آئینهای رایج بودهاست. داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را به فردی از پائینترین قشرهای اجتماعی میسپردند و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب میکرد و فرمانهای شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان میداد.
آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع میدانستند و تنها در موارد پولی به چانه زدن میپرداختند. پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود و هیچ کس از او بازخواست نمیکرد که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کردهاست.
حافظ در این بیت به عمر کوتاه آدمی، عمر کوتاه گل و عمر کوتاه سلطنت میر نوروزی اشاره دارد:
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی | که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی |