نوروز، از جشنهای باستانی ایرانیان است. در زمانهای کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین (معمولاً مطابق با ?? مارس) آغاز میشد، ولی مشخص نیست که چند روز طول میکشیدهاست. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشن یک ماه ادامه داشته است. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا میشد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی داشت، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامیکه پادشاهان مردم عادی را به دربار شاهنشاهی میپذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت.
فهرست مندرجات[مخفی شود] |
جشن نوروز از آیینهای باستانی و ملی ایرانیان میباشد. جزئیات چگونگی این جشن تا پیش از دوره هخامنشیان بر ما پوشیدهاست. در اوستا نیز هیچ اشارهای به این جشن نشدهاست. همچنین از دید مذهب و باورهای دینی ایرانیان باستان در ارتباط با این جشن اطلاعاتی در دست نیست. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد.
با استناد بر نوشتههای بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استانهای گوناکون که پیشکشهایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند میپذیرفتند. گفته شده که داریوش کبیر، یکی از شاهان هخامنشی (??? - ???)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بأل مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن میکرد.
همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد. سپس کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد میشد. و سپس والامقامترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکههایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ میشد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه میکردند. شاه پیشکشهای نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش میکرد. ?? روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هریک از آنها کاشته میشد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را کف کاخ میپاشیدند و تا روز ?? فروردین که به آن روز مهر میگفتند، آنها را برنمی داشتند.
جشنهایی که از آن روزگار به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچکتر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن میآید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است.
نوروز در گذشته دارای آداب چندی بودهاست که امروز تنها برخی از آنها برجای مانده و پارهای در دگرگشتهای زمانه از بین رفتهاند. از رسمهای بجا مانده یکی راه افتادن حاجی فیروز است.
در کتاب بحارالانوار علامه مجلسی درباره نوروز روایات متعددی وجود دارد، در جلد ? ???بیش از ? ???صفحه به نقل از امام صادق نقل شدهاست که به معلی بن خنیس فرمودند:ای معلی! همانا نوروز روزی است که پروردگار جهان از بندگانش پیمان گرفت که او را پرستش کنند، به او شرک نورزند و به پیامبران و امامان ایمان بیاورند، نوروز اولین روزی است که خورشید در آن طلوع کرد و بادهای ناگهانی وزیدن گرفت و ستاره زمین در چنین روزی ایجاد شد، روزی است که علی در نهروان پیروز شد و گلهای زمین در آن روز خلق شد، در چنین روزی کشتی نوح بر کوه جودی نشست، همان روزی که جبرئیل بر پیامبر نازل شد، همان روزی که ابراهیم بتها را شکست، روزی که پیامبر؛ علی را بر دوش خود حمل کرد تا بتهای قریش را سرنگون کند و در چنین روزی است که مهدی ظهور خواهد کرد
خانهتکانی از دیگر آئینهای نوروز است. ده پانزده روز مانده به نوروز (سال نو)خانه تکانی شروع میشود. در این آئین، همه وسایل خانه گردگیری و شستشو میشود و پاک و پاکیزه میگردد.
چنان زوایای خانه را میروبند که اگر تا یک سال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزه سازی آنها به دست نیاید، قابل تحمل باشد.
وسواس برای این پاکیزه سازی تا به حدی است که در و دیوار خانه اگر نه هر سال، هر چند سال یکبار نقاشی میشود.
پس از خانه تکانی، نوبت سبزه کاشتن میشود. مادران حدود یک هفته مانده به نوروز، مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در ظرفهایی زیبا میریزند و خیس میدهند تا آهسته آهسته بروید و برای سفره نوروزی آماده گردد.
کاری که پس از شکل گیری روشهای جدید ارتباطی مانند نامهنگاری، یا شکل جدیدتر آن نامههای الکترونیکی رواج یافته، ارسال کارت شادباش است؛ یک هفته پیش از آغاز سال نو، زمان ارسال کارتهای شادباش فرا میرسد، فرستادن کارت شادباش برای همه دوستان و آشنایان، و اقوامی که در دیگر کشورها یا شهرها زندگی میکنند، البته کاری پسندیدهاست، امروزه و بعد از رواج تلفن بیشتر به یک تلفن برای گفتن تبریک سال نو پس از تحویل سال بسنده میکنند.
دید و بازدید رفتن تا پایان روز ?? فروردین ادامه دارد. اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک، مانند پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دائی و... میروند.
روزهای بعد نوبت اقوام دورتر فرا میرسد و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر میزنند و دیدارها تازه میکنند. حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورتهایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند، این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت میشمارند و راه آشتی و دوستی در پیش میگیرند.
از آنجا که مدارس در ایام نوروز تا ?? فروردین تعطیل است، فرصت خوبی برای سفر کردن به دست میآید. پس گروه کثیری از مردم به شهرهای دیگر و نقاط خوش آب و هوا ی کشور که در ایام نوروز از آب و هوای معتدل برخوردار است، سفر میکنند. اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست. مردم به دیدار یکدیگر میروند و دیگران را به شام و ناهار دعوت میکنند. سفرهای زیارتی نیز که از دیرباز مرسوم بوده، همچنان رونق دارد. به این معنی که عده زیادی شب عید به مشهد میروند و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود باز میگردند.
اغلب مردم، روز اول عید نوروز سبزی پلو و ماهی، کوکو سبزی و آش می خورند. اگرچه غذاهایی دیگری نیز رواج دارد. برای مثال کردها صبح روز اول عید خورشت قورمه سبزی می پزند.
آداب و سنن مربوط به نوروز در گذشته بیش از امروز بودهاست.
تا چند دهه پیش در برخی نواحی ایران، نوروزی خوانی مرسوم بودهاست. در گیلان و مازندران و آذربایجان، از حدود یک ماه پیش از فرارسیدن نوروز، کسانی در روستاها راه میافتادند و اشعاری در باره نوروز میخواندند. اشعاری که بنا بر تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی آمیخته بود و ترجیع بند آن چنین بود:
باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان، ...
این پیکهای نوروزی در مقابل نوروزی خوانی از مردم پول یا کالا میگرفتند و سورسات نوروزی خود را جور میکردند.
تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن «میر نوروزی» نیز یکی از آئینهای رایج بودهاست. داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را به فردی از پائینترین قشرهای اجتماعی میسپردند و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب میکرد و فرمانهای شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان میداد.
آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع میدانستند و تنها در موارد پولی به چانه زدن میپرداختند. پس از آن پنج روز نیز میر نوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود و هیچ کس از او بازخواست نمیکرد که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کردهاست.
حافظ در این بیت به عمر کوتاه آدمی، عمر کوتاه گل و عمر کوتاه سلطنت میر نوروزی اشاره دارد:
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی | که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی |
رییس جمهور ایالات متحده در پی دیدار خداحافظی از عراق در کنفرانس خبری مشترک با نخست وزیر عراق در اتفاقی برخلاف انتظارش با پرتاب کفش از سوی خبرنگار عراقی روبرو شد.
به گزارش شبکه ایران به نقل از رویترز "جورج بوش" رییس جمهور ایالات متحده در پی دیدار خداحافظی از عراق در کنفرانس خبری مشترک با نوری مالکی نخست وزیر عراق با پرتاب کفش از سوی خبرنگار عراقی روبرو گشت.
این خبرنگار که هویت وی "الزیدی منتدر" گزارش شده است خبرنگارتلویزیون "البغدادیه" می باشد که دفتر آن در مصر قرار دارد.
این خبرنگار در هنگام کنفرانس خبری مشترک بوش با نوری مالکی کفشهایش را یک به یک به سمت بوش پرتاب نمود و بوش را به زبان عربی «سگ» خطاب کرد.
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز گزارش کرده است وی در هنگام پرتاب کفش فریاد زده است این بوسه خداحافظی توست سگ!
گفتنی است کفشهای این خبرنگار پس از پرتاب و سنگر گرفتن بوش در کنار مالکی و پشت میز کنفرانس به دیوار پشت جایگاه و پرچم های دو کشور اصابت کرد.
ماموران امنیتی آمریکا و عراق این مرد خبرنگار را به زور و در حالی که داد و فریاد می نمود، به بیرون از سالن کنفرانس بردند.
"جورج بوش" در هنگام کنترل این خبرنگار می گفت او مزاحم من نیست. وی همچنین پس از این اقدام گفت فکر نمی کردم این مرد تهدیدی برای من باشد.
هنوز هیچ گونه اطلاعی از نیت این خبرنگار و علت اقدام وی منتشر نشده است. اما با این اقدام، تلاش بوش برای بهره برداری رسانه ای از آخرین سفرش به عراق به گل نشست.
فیلم این رخداد را اینجا ببینید.
در شبی بارانی او را ترک کردم
همه جا تاریک بود و سرد و مه گرفته
دلم شکسته بود و چشمانم اشکبار
دیگر رمقی برای ماندنم نبود
وجودم سراسر اندوه بود و غصه
و راه طولانی و بی انتها در دل شب
میرفتم و او را در قفایم میگذاشتم
گرمای وجودش ، خنده جان بخشش …
همه در پس بیوفائی و نامرادی رنگ باخت
باران و اشکهایم ، هر دو جاری بر وجودم
و آنچه بر من باقی ماند : تصویر درهم و از بین رفتة “ او “ بود
با دل شکسته ام چه کنم ؟
به کدام امید ، شب را به صبح رسانم ؟
آیا کسی هست که مرا فریاد زند ؟
آیا دستی هست تا دستم را بگیرد ؟
آیا نغمه ائی آشنا مرا فرا میخواند
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.
قوانینی که نیوتون از قلم انداخت
قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
قانون تلفن:
گر شما شمارهای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:
بعد از این که دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:
اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:
اگر بهانهتان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشینتان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:
وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش مییابد.
قانون نتیجه:
وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمیکند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:
نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:
کسانی که صندلی آنها از راهروها دورتر است دیرتر میآیند.
قانون قهوه:
قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.
روش 100 در100عملی و موثر
از زبان خانومی که شوهرشو ترک داده :
من بعد از خوندن صحبتهای معاون سلامت تصمیم به وادار کردن شوهرم به ترک سیگار کردم و بسرعت برگه ای برداشتم و مطالب زیر رو در اون نوشتم و به در یخچال چسبوندم.
از امروز تصمیم گرفتم تو رو به ترک سیگار وادار کنم و به همین خاطر قوانین زیر از همین الآن در خانه لازم الاجرا می باشد:
قانون شماره 1: هر روزی که لباسهات بوی سیگار بده به یکی از مجازاتهای زیر (البته به انتخاب خودت) محکوم می شوی:
1 شستن ظرفهای ناهار و شام
2 خوردن هفت هشت ضربه ملاقه به سرت
3 دعوت مامانم اینا و داداشم اینا برای صرف ناهار(که به احتمال 99 درصد برای صرف شام هم می مونند!)
تبصره: البته مورد شماره 1 انحرافیه و نمی تونی اون رو انتخاب کنی، چون تو این کار رو نه به عنوان مجازات بلکه به این خاطر که وظیفه ات است هر روز انجام می دی!!
قانون شماره 2: اگه توی جیبت کبریت یا سیگار پیدا کنم، یکی از چهار عمل زیر رو باز هم به انتخاب خودت عملی می کنم:
1 قهر می کنم می رم خونه مامانم اینا و بعد ده روز و پس از یه عالمه منت کشی برمی گردم خونه.
2 یک گردنبند، دستبند، النگو و یا یک مورد مشابه اینا به انتخاب خودم باید برام بخری!!
3 خودت بگو با ملاقه بزنم یا کفگیر؟!
4 با همون کبریت و به کمک مقداری مواد آتش زا تنبیهت می کنم.
تبصره: خودت می دونی من از این سوسول بازیها خوشم نمی آد پس گزینه اول منتفیه، دیگه هم حوصله زدن با ملاقه تو سرت رو ندارم، چون همه ملاقه ها و کفگیرام کج و کنجول شدن و دیگه حیفم می آد وسایل آشپزخونه رو خراب کنم، گزینه آخری هم وجدانی خیلی خشونت داره و به علت این که بچه مون هفت سالشه و دیدن این صحنه ها برای بچه های زیر 12 سال مناسب نیست این گزینه رو هم نمی تونی انتخاب کنی، پس فقط می مونه گزینه دوم ...!!
قانون شماره 3: در صورتی که یقین حاصل کنم سیگار رو ترک کردی، می تونی یکی از موارد زیر رو به عنوان جایزه انتخاب کنی:
1 به مدت 24 ساعت از شستن ظرف، لباس و... هرگونه انجام کار در خانه معاف باشی.
2 به عنوان تلافی این چند سال و چند هزار ضربه ملاقه، تو هم یک بار با ملاقه بزنی تو سرم!
تبصره: گزینه اول الکیه و نمی تونی انتخابش کنی، چون می ترسم بد عادت بشی و تنبل و تن پرور بار بیآی!!
اگه هم جرأت داری گزینه دوم رو انتخاب کن!!
"با تشکر، همسر مهربان و دلسوزت"
بازم همون خانومه: شوهرم بعد یک هفته به این نتیجه رسید به نفعشه سیگار رو ترک کنه! (چون با سر بانداژ شده باید از خونه بیرون می رفت و جیبش شده بود پر چک برگشتی)
گاهی خندیدن آنقدر برای انسان عادی میشود که فراموش میکنیم، چقدر شگفتآور است. آیا تا به حال به این مساله فکر کردهاید که خنده چقدر میتواند در کنش و واکنش بدن سودمند باشد و آیا میدانید در هنگام خندیدن در بدن چه اتفاقی رخ میدهد؟
دانش روانشناسی، امروزه پی برده است که لبخند در زندگی ما از اهمیت به سزایی برخوردار است. لبخند و خنده هیچ عارضه جانبی مضری ندارد و حتی اگر نتواند بهخودی خود بیماری و فشارهای روحی را علاج کند، حداقل میتواند لحظات نگرانی بهوجود آمده از بیماری را برطرف سازد.
لبخند علاوه بر معکوس کردن مسیر بیماری و تامین سلامت، بهترین یخشکن در گردهماییهای اجتماعی است.
در سالهای اخیر دانشمندان سعی داشتند که فیزیولوژی خنده و اثرات پزشکی قابل اثباتش را آشکار کنند.
گروهی از این وحشت دارند که اگر زیاد بخندند و یا لبخند به لب داشته باشند، دیگران آنها را جدی نگیرند در حالی که باید بدانیم امروزه مشکل، خنده زیاد نیست، بلکه کمبود خنده است.
البته بایستی صادقانه خندید و شخصیت خود را نیز در نظر داشت.
خنده، آن گاه موثر و درمان بخش است که به موقع باشد و به شخصیت دیگران آسیب نرساند. خندههای بیمورد و تمسخرآمیز، انسان را غافل میکند و پرده سیاهی بر روی عوامل شادیآفرین دیگر میکشد.
خنده چیست؟
در واقع خنده یک برنامه است که کل سیستم بدن را درگیر میکند. ممکن است خنده در اثر گفتن یک مطلب خندهدار باشد که از عصب شنوایی ما شروع میشود، و یا ممکن است در اثر دیدن تصویرهای خندهدار و کمیک بوده و از چشمهایمان شروع شود.
دانستن این نکته میتواند جالب باشد که پیدایش خنده پیش از به وجود آمدن زبان و عمیقاً با پیدایش ما ارتباط دارد.
تأثیرات لبخند و خنده
لبخند زدن و خندیدن، نشانه داشتن شخصیتی دست و دلباز، اجتماعی و خوشقلب است. گر چه ما معمولاً خندیدن زیاد را با سبک سری یکی میدانیم ولی باید بدانیم که تغییراتی فراسوی سبک سری در جسم و بدن انسان به واسطه خندیدن و لبخند زدن بهوجود میآید که تظاهرات عینی آن شادمانی است که در این حالت تمام جسم تنظیم میشود و ذهن شفاف میگردد.
این داستان ابتدا یک داستان طنزه درباره شنل قرمزیه اما آخرش چیزی رو می خواد ثابت کنه
شما بگین هدف نویسدنده از نوشتن این داستان چی بوده
نظرای شما گلها همیشه منو شاد کرده از همتون تشکر فراوان
یکی بود یکی نبود ،
غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود .
یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت :
عزیزم چند روزه مادر بزرگت موبایلش رو جواب نمیده .
هرچی اس ام اس هم براش میزنم باز جواب نمیده .
آنلاین هم نشده چند روزه . نگرانشم . چند تا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر . ببین حالش چطوره .
شنل قرمزی گفت : مامی امروز نمیتونم .
قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس
مهربون بریم دیزین اسکی .
مادرش گفت :
یا با زبون خوش میری . یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت کنه .
شنل قرمزی گفت : حیف که بهشت زیر پاتونه . باشه میرم .
مادرش گفت : زود برگرد . قراره خانواده دکتر ارنست بیان. می خوان ازت خواستگاری کنن واسه پسرشون .
شنل قرمزی گفت : من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد . یا رابین هود یا هیچ کس . فقط اون و می خوام .
شنل قرمزی با پژوی ??? آلبالوئی که تازه خریده از خونه خارج میشه . بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه .
شنل: حنا کجا میری
حنا : وقت آرایشگاه دارم . امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن .
شنل : ای نا کس حالا تنها میپری دیگه !!!
حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی در آوردی .
بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه . بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن .
شنل : حتما اون دختره ایکبری سیندرلا هم هست
حنا : آره با لوک خوشانس میان .
شنل : برو دختره ............ ......... ......... ......... ....
( به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود )
شنل قرمزی یه تیک آف میده و به راهش ادامه میده . پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره !!!
ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن .
میره جلو سوارش میکنه .
شنل : تو که دختر خوبی بودی نل !!!
نل : ای خواهر . دست رو دلم نذار که خونه . با اون مرتیکه ...... راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون .
شنل : اون که هاج زنبور عسل بود .
نل : حالا گیر نده . وسط راه بابا بزرگمون چشمش خورد به مادر پرین رفت گرفتش .
این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون . زندگی هم که خرج داره . نمیشه گشنه موند .
شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست کیف اون زن رو قاپید .
نل : آره خودشه . مگه خبر نداشتی چند ساله زده تو کاره کیف قاپی . جان کوچولو و بقیه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند میکنن .
شنل قرمزی : عجب !!!!!!!!!!!!
نل : اون دوتا رو هم ببین پت و مت هستن . سر چها راه دارن شیشه ماشین پاک می کنن .
دخترک کبریت فروش هم چهار راه پائینی داره آدامس میفروشه .
شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن
نل : به خودت نگاه نکن . مادرت رفت زن آقای پتیول شد . بچه مایه دار شدی . بقیه همه بد بخت شدن .
بچه های این دوره و زمونه نمی فهمن کارتون چیه . شخصیتهای محبوبشون شدن دیجیمون ها دیگه با حنا و نل و یوگی و .... خانواده دکتر ارنست حال نمی کنن .
ما هم مجبوریم واسه گذران زندگی این کارا رو بکنیم.
آخه این چه زندگی ای.
هومن حاجی عبدالهی (مجری، بازیگر) ---- سلیمه قطبی (بازیگر رادیو)
محسن قاضیمرادی (بازیگر) ---- مهوش وقاری (بازیگر)
داود رشیدی (بازیگر) ---- احترام برومند (مجری، بازیگر)
بهروز افخمی (کارگردان) ---- مرجان شیرمحمدی (بازیگر، نویسنده)
بهاره رهنما (بازیگر) ---- پیمان قاسمخانی (فیلمنامهنویس)
شهرام شکیبا (مجری، شاعر) ---- مهسا ملک مرزبان (مجری)
مهرداد شکرآبی (بازیگر) ---- عاطفه رضوی (بازیگر)
احمد حامد (تهیهکننده) ---- فاطمه معتمدآریا (بازیگر)
ابوالفضل جلیلی (بازیگر) ---- مریم اشرفی (عکاس)
کتایون ریاحی (بازیگر) ---- فرشید رحیمیان (مدیرتولید)
محمدرضا فروتن (بازیگر)---- سحر ابراهیمی (فیلمبردار پشت صحنه)
سارا خوئینیها (بازیگر ) – سابق – یوسف مرادیان (بازیگر)
محسن مخملباف (کارگردان) ---- مرضیه مشکینی (طراح صحنه، کارگردان)
شقایق دهقان (بازیگر) ---- محراب قاسمخانی (طراح صحنه، نویسنده)
فریال بهزاد (کارگردان)---- رضا آزادی (فیلمبردار)
علی دهکردی (بازیگر) –-- آفرین چیت ساز (طراح لباس)
محمد اصفهانی (خواننده) ---- لیدا جوادی (بازیگر)
رویا تیموریان (بازیگر) ---- مسعود رایگان (بازیگر)
اصغر فرهاد (کارگردان) ---- پریسا بختآور (کارگردان)
زیبا بروفه (بازیگر) ---- پیام صابری (گریمور)
لیلا حاتمی (بازیگر) ---- علی مصفا (بازیگر)
گلاب آدینه (بازیگر) ---- مهدی هاشمی (بازیگر)
داریوش فرهنگ (بازیگر) – سابق – سوسن تسلیمی (بازیگر)
سیما تیرانداز (بازیگر) ---- مجید جوزانی (تهیه کننده)
لیلی رشیدی (بازیگر) – سابق – نیما بانکی (بازیگر)
امین حیایی (بازیگر) ---- نیلوفر خوش خلق (بازیگر)
ابوالفضل پور عرب (بازیگر) – سابق – آناهیتا نعمتی (بازیگر)
حسین عرفانی (دوبلر) --- شهلا ناظریان (دوبلر)
کوروش تهامی (بازیگر) – سابق – شبنم طلوعی (بازیگر)
گوهر خیراندیش (بازیگر) ----- مرحوم جمشید اسماعیل خانی (بازیگر)
سحر ولدبیگی (بازیگر) ---- نیما فلاح (بازیگر)
فریبرز عربنیا (بازیگر) – سابق – عسل بدیعی (بازیگر)
افسانه بایگان (بازیگر) ---- مرتضی شایسته (تهیهکننده)
فرزانه کابلی (بازیگر) ---- هادی مرزبان (کارگردان)
امیر جعفری (بازیگر) ---- ریما رامینفر (فیلمنامه نویس)
خسرو شکیبایی (بازیگر) – سابق – تانیا جوهری (بازیگر)
رضا رشیدپور (مجری) ---- نغمه مهرپاک (مجری)
مهتاب کرامتی (بازیگر) – سابق – بابک ریاحیپور (گیتاریست)
حمیرا ریاضی (بازیگر) ---- علی اوسیوند (بازیگر)
گلشیفته فراهانی (بازیگر) ---- امین مهدوی (عکاس)
هدیه تهرانی (بازیگر) – سابق – هومن بهمنش (دستیار فیلمبردار)
یغما گلروئی (ترانهسرا) ---- آزاده خواجه نصیر (نقاش)
کاوه یغمایی (خواننده) ---- نیلوفر فرزند شاد (پیانیست)
مسعود کیمیایی (کارگردان) – سابق – فائقه آتشین (خواننده)
جمشید مشایخی (بازیگر) ---- گیتی رئوفی (آشنا به هنر موسیقی)
امید زندگانی (بازیگر) – سابق – مینا لاکانی (بازیگر)
بهرام بیضایی (کارگردان) ---- مژده شمسایی (بازیگر)
علیرضا کنگرلو (مجری) ---- راحله امینیان (مجری)
علیرضا عصار (خواننده) ---- نسترن پاکباز (عکاس)
بهروز بقائی (بازیگر (– سابق – پرستو گلستانی (بازیگر)